ساعت ۶صبح با حضور شانزده نفر از همنوردان از میدان معلم به طرف جاده بوشهر حرکت کردیم …

.بعد ازطی مسافتی به تابلویی که مسیر روستای سیخ را نشان می داد رسیدیم که مینی بوس به آن سمت حرکت می کرد نرسیده به روستا کنار ساختمانی که محوطه ی کنارش سیمان شده بود مینی بوس ایستاد و ما پیاده شدیم و خود را برای حرکت به طرف کوه آماده کردیم قبل از ما دو گروه کوهنوردی دیگر از ماشین های خود پیاده شده بودنند و به سمت دره حرکت کرده بودنند. زمان حرکت آقای سعادتی از ما خواستن که در درون آن ساختمان نگاهی بیاندازیم که وقتی نگاه کردیم متوجه شدیم که غسال خانه می باشد در نتیجه ما در کنار قبرستان روستا پیاده شده بودیم .
        نمایی آنجا شباهت زیادی به کوه دراک داشت که شما دره را از دور می توانستی تشخیص دهی و مسیر خود را دریابی. ساعت هفت و بیست دقیقه با راهنمایی سرپرست گروه آقای اشکان سالاری به سمت دره حرکت کردیم بعد از طی کردن مسافتی به ورودی دره رسیدیم که در آن جا منبع بزرگ نارنجی رنگی از آب چشمه وجود داشت که همگی از آن آب نوشیدیم و سپس به راه خود ادامه دادیم .
       منظره بسیار زیبا بود که از درختان گردو ،بادام کوهی و کیالک پوشیده شده بود که آنان با پوشیدن لباس نارنجی پاییزی خود زیبایی منطقه را دو چندان کرده بودنند و هوای ابری بسیار دل انگیزی منطقه را پوشانده بود .
       ساعت هشت و بیست دقیقه به منطقه ی بسیار زیبایی رسیدیم .آبشار کوچکی زیر خود دریاچه ی کوچکی به وجود آورده بود که ما درکنار دریاچه برای صرف صبحانه ایستادیم وبعد از صرف صبحانه ساعت نه و بیست دقیقه به طرف کوه دلو حرکت کردیم بعد از طی مسافتی به دشت وسیعی که پوشیده از درختان کیالک بود رسیدیم که در آنجا رنگ های نارنجی و زرد بیشتر از هرچیز دیگری خود نمایی می کردند . اما متاسفانه درختان کیالک خالی از ثمر بودن که وقتی پرس و جو کردیم متوجه شدیم که امسال درختان ثمر نداده بودنند .گروه های دیگر در این دشت اطراق کرده بودنند اما ما به را خود ادامه دادیم ساعت تقریبا یک ظهر بود که نم نم باران شروع به باریدن کرد .سرپرست گروه قبل از اینکه باران شدت بگیرد اصول ایمنی در برابر صاعقه و تگرگ ورعدوبرق رابرایمان توضیح و آموزش دادن و بچه ها لباس های مناسب آب وهوایی بارانی را پوشیدند و به سمت پایین حرکت کردیم . وباران به شدت خود می افزود .پیاده رویی و کوه پیمایی زیر باران لذت زیادی داشت که دربین راه شعرهای مربوط به باران را با هم خواندیم و هرکدام تصورات زیبای خود را در این نوع آب و هوا بیان کردیم کم کم خیس شده بودیم .بعد از نیم ساعت بارندگی بالاخره باران بند آمد و بعد از پیمودن مسافتی تصمیم بر این گرفته شد که نهار را زیر چند درخت کیالک صرف کنیم بچه ها زیراندازهای خود را پهن کردن وشاخه های خشک را جمع کردن و آتشی برای گرم کردن خود روشن کردنند. در کنار هم نهار را صرف کردیم و بعداز جمع شدن دور آتش و گرفتن چند عکس آتش راخاموش کردیم و برای اطمینان بیشتر روی آن آب ریختیم و به راه خود ارامه دادیم راه برگشتمان با راهی که آمده بودیم فرق داشت و ما بیشتر با آن منطقه آشنا شدیم و بالاخره ساعت ۴ بعدظهر به مینی بوس رسیدیم سوار بر آن شدیم به سمت شیراز حرکت کردیم حدود ساعت پنج به میدان معلم رسیدیم و یک کوهپیمایی یک روزه دیگر را با یاری خداوند و همکاری دوستان با خوشی به پایان رساندیم.
سرپرست گروه: آقای اشکان سالاری      امدادگر: آقای عباس پور       پا قدم : آقای جواد کیوانی  گزارش نویس: خانم کشاورز


اشتراک گذاری :  |   |   |   |   |   | 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.