پاییز آمد در میان درختی لانه کرده کبوتر از تراوش باران می‌‌گریزد خورشید از غم با تمام غرورش پشت ابر سیاهی عاشقانه به گریه می‌‌نشیند من با قلبی به سپیدی روز ،به امید بهاران می‌‌روم به گلستان همچو عطر اقاقی لابلای درختان می‌‌نشینم …