فريدون مشيري :
اي عقاب درافتاده بر خاك
شهپرت گرچه بسته باز است
اي هماي پر افشانده بر سنگ
بالهاي تو در اهتزاز است
اي ستونهاي سرسوده بر ابر
جاي تو همچنان بر فراز است
مهر تو در دل ما فزون باد
***
تختجمشيد
تاج تاريخ
اي فروغ به ظلمت نشسته
اي شكوه به هم درشكسته
گرچه روي ترا ميخراشند
گرچه نقش ترا ميتراشند
تا جهان باقي و عشق باقيست
آسمانيتر از نام خورشيد
سنگ سنگ تو خواهد درخشيد
پرچمت بر فراز ستارهست
پرچم دشمنت سرنگون باد
***
اي ارس، اي سهند، اي دماوند
اي همه شوكت بيهمانند
اي ستيغ فلكساي البرز
اي بهشتِ سمنزار الوند
اي دليران مرز نشابور
اي شهيدان دشت نهاوند
اي بخارا
اي سمرقند
اي بهين يادها يادگاران
اي چراغ همه روزگاران
مهر و ناهيد
جام و جمشيد
شير و خورشيد
اي فروزان به هر سينهي پاك
عشق اين مردم، اين آب، اين خاك
***
نام پُرنورتان جاودانه
جان ما را درين تيرگيها
تا بلنداي پيروزي و مهر
رهنمون باد، رهنمون باد.