انسان‏، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تكرار فصول شد… . نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع […]

بندر دیلم یکی از شهرهای استان بوشهر است. این شهر مرکز شهرستان دیلم می‌باشد . بندر دیلم با جمعیتی بالغ بر ۳۰هزار نفر در حدود ۲۰۰ کیلومتری بندر بوشهر و شمال غربی استان بوشهر نزدیک مرز مشترک استان‌های خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد. در ماه‌های آذر، دی و بهمن آب و هوای این […]

خوزستان را همگان معمولا با گرمای سوزان‌اش می‌شناسند. همچنین این استان استانی با جمعیت عرب زبان در میان توده‌ی مردم شناخته شده است. ولی با سفر به این استان و گشت و گذاری کوتاه آشکار خواهد شد که در شمال و شمال شرقی آن به طبیعتی خوش آب و هوا برمی‌خوریم که در ایران بی […]

ایذه یا مال امیر مرکز شهرستان ایذه در استان خوزستان و در جنوب غرب ایران است که پیشینه تاریخی آن بنابر پژوهش‌های انجام شده و وجود آثار و سنگ نبشته‌های باستانی مربوط به دوران هخامنشیان و پیش از آن (عیلامیان) می‌باشد. تقریبا بیشتر باستان شناسان بر پیشینه تاریخی 4۰۰۰ ساله ایذه اتفاق نظر دارند. ایذه، […]

شهرستان لردگان یکی از شهرستانهای استان چهارمحال و بختیاری است. مردم لردگان دارای گویش، موسیقی و آداب بختیاری هستند. شهر لردگان مرکز شهرستان لردگان باهزار و هفتصد متر ارتفاع از سطح دریا در ۱۶۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرکرد قرار گرفته است. جوشش چشمه برم در مرکز شهر لردگان گردشگاه باهمین نام را به وجود آورده […]

هفت‌سین سفره‌ای است که ایرانیان هنگام نوروز می‌آرایند. این سفره ممکن است روی زمین یا روی میز گذاشته شود. اعضای خانواده معمولاً لحظهٔ تحویل سال را در کنار سفرهٔ هفت‌سین می‌گذرانند. بعضی سفره را در مدت سیزده روز نوروز نگه می‌دارند و در پایان این دوره، در روز سیزده نوروز، سبزه را به آب می‌دهند.

رایحه پاکیزگی به فضای خانه، روح سرسبزی و طراوت بخشیده است .لباس های نو بر تن کرده ایم و درکنار سفره هفت سین به انتظار نو شدن نشسته ایم.

برخیز که می رود زمستان بگشای درسـرای بســتان نارنج و بنـفشه برطـبق نـه منـقل  بـگذار درشـبسـتـان برخیز که باد صبح نوروز درباغچه میکند گل افشـان

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر تا که گلباران شود کلبه ی میران من تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان

شمع ها به آرامی می سوختند، فضا به قدری آرام بود که می توانستی صحبتهای آن ها را بشنوی. اولی گفت: من صلح هستم!  با وجود این هیچ کس نمی تواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد. فکر میکنم به زودی از بین خواهم رفت. سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بین […]