قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی ( حافظ )””

 

کوه نوردی فعالیتی است که شاخه ها و گرایش های بسیار متفاوتی دارد . این فعالیت ، در محیط های طبیعی و کم وبیش وحشی انجام می شود و به این دلیل تمام خطرهایی که بالقوه در چنین محیط هایی وجود دارد ، کوه نورد را تهدید می کند. در پیمایش ساده ی کوه ها که در تقسیم بندی
امروزین « کوه پیمایی » خوانده می شود ، خطر بسیار کم و تقریبا به طور کامل قابل اجتناب است . زیرا در این رشته ، شخص قصد رکورد گذاری ( برای خود ، یا در مقیاس های مثلا استانی و ملی و جهانی ) ندارد . برعکس ، در کوه نوردی جدی یا به طور خلاصه « کوه نوردی » که عبارت است از صعود در ارتفاعات بلند با استفاده از تجهیزات فنی و کاربرد فن های خاص ، از آنجا که معمولا شخص تلاش دارد از مرزهای خود یا دیگران گذر کند و رکوردی به جا گذارد یا امری نو را بیازماید ، در این آزمون گاه تمامی اندوخته های دانشی و تجربی به داو گذارده می شود. در این مقاله، کوشش شده است ضمن تفکیک میزان خطر در کوه پیمایی و کوه نوردی ، این نکته بررسی شود که آیا در عمل امکان آن هست که تمامی خطرهای کوه نوردی را بشناسیم و از آن ها دوری کنیم ؟ واژه های کلیدی : کوه پیمایی ، کوه نوردی ، خطر

قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی ( حافظ )””

همه ی کسانی که می خواهند در زمینه ی پیشگیری از حادثه های کوهستان کار کنند و آموزش دهند ، باید تفکیکی را میان کوه پیمایی همگانی و کوه نوردی جدی در نظر داشته باشند ؛ انبوه کوه پیمایانی را که برای حفظ سلامتی و از دست دادن کالری های اضافه یا تفرج رو به کوه های نزدیک شهر یا روستای محل زندگی خود می آورند ، می توان سفارش به نرفتن به کوه در هوای خراب یا درگیر نشدن با بخش های پاکوب نشده و ناشناخته ی کوه کرد ، اما توصیه ها و آموزش ها برای « کوه نورد جدی » باید از گونه ای دیگر باشد . در این مقاله ، می کوشیم به چند نکته که در مباحث آموزش و اطلاع رسانی کم تر مورد توجه قرار می گیرد ، بپردازیم .

۱- کوه پیمایی همگانی و خطر

در مورد کوه پیمایان تفننی و کوه گردان که بسیار پرجمعیت تر از « کوه نوردان جدی » هستند، بسته به این که شهر در چه ارتفاعی باشد و مبدا صعود چند متر ارتفاع داشته باشد ، و همچنین بسته به میزان دسترسی راه های پاکوب ، می توان یک حریم ارتفاعی تقریبی تعریف کرد و در درون این حریم ، نیروهای اطلاع رسانی و امدادی پرشماری را به کار گمارد . برای مثال ، در تهران می توان حد ارتفاعی این حریم را حدود ۲۵۰۰ متر دانست ؛ زیر این ارتفاع را میدان عمل شهروندان غیرکوه نورد ( اگرچه ، کوه پیما ) و بالای آن را حوزه ی کوه نوردی جدی فرض کرد . کوه پیمایی همگانی یا کوه گردی ، به طور کلی فعالیت پرخطری نیست و می توان گفت که از رانندگی در جاده های ایران هم کم خطر تر است (۱) . با این حساب ، می توان کوه پیمایی در مسیرهای دم دست و دارای پوشش متعارف امدادگر را به عنوان ورزشی سالم و مناسب برای همه ، توصیه کرد .
آموزش برای کوه پیمایان ، شامل اصول پایه ی گردش گری در محیط های باز (outdoor activities : طبیعت پیمایی) است . در این زمینه ، باید در کتاب های درسی و رسانه های همگانی اقلام آموزشی گنجانده شود . همچنین لازم است که در ابتدای راه های کوه پیمایی ( در تهران : میدان سربند ، بوستان جمشیدیه ، ولنجک ، دارآباد ، درکه ) تابلوهایی که دربردارنده ی اصول عام کوه پیمایی و حفاظت محیط زیست و هشدارها باشد نصب شود . معمولا ، کوه نوردان جدی هشدارهایی مانند این که « به دلیل بارش برف تازه از رفتن به ارتفاعات خودداری کنید » را جدی نمی گیرند و حتی اعلام رادیویی این گونه خبرها را مغایر با آن چه که « ترویج کوه نوردی » خوانده می شود ، می دانند . اما ، درست همین است که هشدارها و اعلام خطرهای مکرر از سوی مقام هایی که مسوول کوه نوردی یا جستجو ، نجات ، و امداد هستند ، داده شود ؛ این که عده ای به این هشدارها توجه نخواهند کرد ، طبیعی است و نمی توان با استناد به آن نفس کار را نفی کرد . برعکس ، باید این گونه اطلاع رسانی را تشویق کرد ، زیرا در یک شرایط هوایی پر مخاطره ، شمار زیادی از مردم آموزش ندیده را از کوه دور می کند که این سبب کم شدن تعداد حادثه ها و در نتیجه موجب کم تر « بد نام » شدن کوه نوردی می شود . به علاوه ، چنین هشدارها و اطلاع رسانی ها ، تا حد زیادی رافع مسوولیت سازمان های « متولی » کوه نوردی و امداد خواهد بود .
درعین حال ، نباید سازمان های مسوول امور کوهستان یا امداد و نجات را موظف به پوشش کامل کوهستان برای دور نگاهداشتن همگان از هرگونه خطر دانست ، زیرا قرار نیست و نباید که هر فرد آموزش ندیده ی سر به کوه نهاده و خودسر ی را که بیمه های لازم را هم خریداری نکرده و دچار حادثه ای شده از هر ارتفاعی به بهترین و سریع ترین شکل ممکن پایین آورد ! حدی از مسوولیت پذیری ، برای همگان هم لازم است .

۲- کوه نوردی جدی و خطر

« کوه نوردی ، ورزش خطرپذیری (risk) کنترل شده است » . این جمله ای است که در سرآغاز فصل « ایمنی و سرپرستی » کتاب Mountaineering , the Freedom of the Hills یکی از شناخته ترین و معتبر ترین مرجع ها و درس نامه های کوه نوردی جهان آمده است (۲) . بهتر است ( دست کم برای کوه نوردان ماجراجو و جدی) این جمله را به این شکل اصلاح کنیم که : کوه نوردی ، ورزش خطرپذیری ِ شاید کنترل شونده است . وا‍‍ژه ی « شاید » را در این جا در هر دو مفهوم « شایسته بودن » و « محتمل » بودن به کار می برم . به بیان دیگر ، نخست باید تاکید شود که شایسته و لازم است که خطرهای کوهستان را بشناسیم تا بتوانیم به پیشواز آن ها برویم . دوم آن که محتمل است – و فقط محتمل است – که بتوانیم خطرهای کوه را بشناسیم … و آن ها را از خود دور کنیم . لازم است در مورد این دو جنبه ی خطرهای کوهستان بیشتر سخن بگوییم .

خطر را باید بشناسیم ؛
اما ، چنین می کنیم ؟!
در کتاب یاد شده ، مانند تمام درس نامه (text book) های دیگر ، فرض بر این است که آدم های “عاقل” این متن ( یا مشابه آن ) را می خوانند ، خوب بر نکته های آن تامل می کنند ، آموزه های آن را آویزه ی گوش می سازند ، و سپس با دوراندیشی و احتیاط راهی کوهستان می شوند . واقعیت ، اما این است که این فرض ها در مورد تقریبا نود درصد کوه نوردان « جدی » صدق نمی کند ! منظور از کوه نورد جدی ، در این جا آن کسی است که خود را « کوه نورد » می خواند و عضو یک گروه یا محفل کوه نوردی است و ( در یک برآورد حداقلی ) بیشتر آخر هفته ها به کوه می رود و سالانه ۵-۴ برنامه ی کوه نوردی چند روزه اجرا می کند و احتمالا هر چند سال یک بار هم سری به کوه های بلند خارج از کشور می زند . گاه به تسامح ، این گونه افراد ، کوه نورد « حرفه ای » خوانده می شوند که درست نیست ، زیرا بیشتر این خیل از این راه نان نمی خورند و کوه نوردی حرفه شان نیست . کسانی که بیش از این « حداقل » به کوه می روند و جاه طلبی های بیشتر دارند ، قطعا در معرض خطرهای بیشتر هستند چرا که روزهای بیشتری را با خطر به سر می برند ، معمولا آموزه های یاد شده را کم تر به کار می برند و به ویژه ، بسیار دور از احتیاط عمل می کنند .
تمایلی در میان علاقمندان هر رشته ی ورزشی یا ماجراجویانه هست که کار خود را کم خطر تر از آن چه که هست ارزیابی یا معرفی کنند ؛ این ، امری طبیعی است چرا که نخست سبب می شود که خود فرد بیش از حد نترسد و بتواند فعالیت مورد علاقه ی خویش را ادامه دهد . دوم این که از خراب شدن وجهه ی آن فعالیت در جامعه که می تواند به منفور شدن آن یا حتی غیرقانونی شدن آن رشته بیانجامد یا مانع برخورداری آن از حمایت های مختلف اجتماعی شود ، جلوگیری می کند . به یاد بیاوریم که هر یک از ما کوه نوردان ، با چه ترفندهایی توانسته ایم بر جو بازدارنده ی ناشی از ترس پدر و مادر یا همسر از کوه نوردی ، چیره شویم ! در تاریخ کوه نوردی گاه پیش آمده که حتی این « ورزش » را غیرقانونی اعلام کرده اند : کشته شدن چهار نفر ازهمراهان ادوارد ویمپر در صعود سال ۱۸۶۵ به مترهورن ، سبب شد که ملکه ویکتوریا ، کوه نوردی را غیرقانونی اعلام کند . در ایران ، در چند مورد که سر و صدای زیادی داشته – مثلا پس از کشته شدن ۵ نفر از اعضای تیمی از یک گروه کوه نوردی در سال ۱۳۴۸ یا دو نفر از اعضای یک باشگاه در سال۱۳۸۱ ، تلاش هایی از سوی مقام هایی ( حتی فدراسیون کوه نوردی ! ) برای تعطیل ساختن گروه و باشگاه درگیر ماجرا صورت گرفت . انکار خطرناک بودن ذاتی کوه نوردی گاه صورتی تراژیکومیک می یابد ؛ چندی پیش ، فدراسیون که خود را متولی کوه نوردی می داند و انتقاد تندی داشت که علت مرگ یکی از همراهان فلان تیم غیردولتی نداشتن مجوزهای لازم از آن دستگاه و ضعف هایی مانند همراه نداشتن پزشک بوده است ، در یکی از برنامه های خود ، پزشک تیم اش را از دست داد .
در زمینه ی کوه نوردی جدی ، درست آن است که ضمن به رسمیت شناختن حق خطرپذیری در زندگی برای هر فرد ، پیوسته تحلیل های منطقی و کارشناسانه از عوامل خطرزا داشت تا حتی الامکان از “مفت مردن” جلوگیری کرد . به علاوه ، سعی در تبیین و تعریف حدود مسوولیت و وظیفه های متقابل افراد شرکت کننده در یک برنامه ی کوه نوردی داشت تا مانع “به کشتن دادن” دیگری شد . همان کتاب مرجع یاد شده در بالا ، اذعان دارد که : « با وجود پیشرفت مهارت ها ، فن ها ، و ابزار ، همه ساله تعدادی کوه نورد کشته می شوند » (۳) . دوگ اسکات ، کوه نورد برجسته ی جهانی ، می گوید : « بسیاری از کوه نوردان با این عقیده موافق اند که رویارویی با شرایط بالقوه خطرناک ، در هر سطحی از مهارت ، اصلی مهم در این ورزش است . بدون عنصر خطر که در گوشه ای کمین کرده ، کوه نوردی گیرایی بی همتای خود را از دست می دهد …[البته] خانواده و دوستان ، در جریان جستجوی ماجرایی نهایی در کوهی عالی ، قربانی می شوند » (۴) . به نظر من – با توجه به فرهنگ غربی که اصالت فرد را به رسمیت می شناسد – عبارت « قربانی شدن » در این جا حامل بار مثبت برای کوه نورد است و نه بیانگر حقی که خانواده و دوست از دست می دهد . به بیان دیگر ، اسکات می گوید که کوه نورد زندگی عادی خویش و آن چه را که می تواند در کنار افراد دوست داشتنی به دست آورد ، قربانی ماجراجویی هایی که او را شیفته کرده می کند ( از خود مایه می گذارد ) . کریس بانینگتون ، یکی دیگر از بزرگ ترین کوه نوردان معاصر است که استثنائا (!) با وجود آن که چند دهه کوه نوردی فوق دشوار را پشت سر گذاشته ، زنده مانده است . او هم می گوید : « رضایت خاطر حاصل از کوه نوردی ، جسمی و روحی است – یک جور هماهنگی که در هر کار ورزشی دیگر هم دیده می شود . اما در کوه نوردی عنصر اضافه ی خطر پذیری (risk) هم هست . این عنصر ، یک چاشنی گرم و سکرآور است ؛ شوری که طعم اعتیاد آوری به بازی می دهد » (۵) .
چند سال پیش ، کوه نورد مسنی که چهره ای شناخته شده و معقول در کوه نوردی ایران به شمار می رود ، در مسیر ساده ی پناهگاه قله ی توچال به ایستگاه هفت تله کابین گم شد . جالب توجه این که او ، در حدود بیست و پنج سال تقریبا هر هفته به توچال رفته بود و مسیر را چون کف دست می شناخت . خوشبختانه او توانست پس از سه شب مانی ناخواسته و سخت ، جان سالم به در برد . هنگامی که از او پرسیدم چرا در هوای توفانی از دوستان خود جدا شد و به جای پیش گرفتن یال مشخص تر شیرپلا به آن سو رفت ، گفت که در آن دقیقه ها دلم می خواست تا می توانم به دل خطر بروم و ببینم که چه می شود ! این میل به خطر را خود من (و مطمئن ام که هر کوه نورد دیگر) با درجه های متفاوت حس کرده اند ، و این همان چاشنی سرگیجه آوری است که بانینگتون می گوید . سید حمید صدیقیان در گزارش صعود به قله ی کمونیسم می گوید : « با این که می دانستم دیر کرده ام ، ولی به هیچ وجه حاضر نبودم به جز صعود به چیز دیگری فکر کنم . گویی تمام وجودم مملو از قله شده بود . همچون یک تکه آهن بودم که در میدان مغناطیسی آهن ربای عظیمی قرار گرفته باشد » (۶) . این ها نمونه هایی از رفتار ِ نه غیر متعارف کوه نوردان جدی است که نشان می دهد آنان برخلاف آموزه ای که اشعار می دارد « باید خطر را بشناسیم » ، نسبت به آن تجاهل می کند . نتیجه آن که : اگرچه باید خطر را بشتاسیم ، اما معمولا در شناخت آن کوتاهی می کنیم ، و یا اصلا نمی خواهیم آن را بشناسیم . کسی که می خواهد سال ها کوه نوردی جدی کند ، اگر فقط به خوش شانسی اتکا کند (بانینگتون معتقد است فقط شانس او را زنده نگاه داشته ) ممکن است کارهای بزرگ سخت به انجام رساند ؛ اما اگر “عاقلانه” از خطرپذیری های بزرگ دوری کند ، ممکن است نتواند کارهای بزرگ در تاریخ کوه نوردی به ثبت رساند ، اما می تواند عمری طبیعی داشته باشد .

امکان شناخت خطر

بحث دیگر در ارتباط با این که گفتیم « کوه نوردی ، ورزش خطرپذیری شاید کنترل شونده است » این که در کوهستان و در کوه نوردی جدی ، تا چه حد می توان خطر را شناسایی کرد تا بتوان آن را کنترل نمود؟ متداول است که خطرهای کوه نوردی را به دو دسته ی عینی (objective) و شخصی (subjective) تقسیم می کنند .
خطرهای عینی ، مربوط به ماهیت کوهستان هستند ( بهمن ، تاریکی ، ارتفاع ، سرما ، شکاف یخ ، آذرخش ، سنگ ریزش ، … ) و از توان انسان خارج است که بتواند آن ها را کنترل کند . فقط به صورت نظری می توان گفت که امکان شناخت این دسته از خطرها را داریم و می توانیم که از آن ها دوری کنیم یا خود را آماده ی مقابله با آن ها سازیم . اما در عمل و در جهان واقعیت ، هیچ کس نتوانسته است همه ی ابعاد این خطرها را بشناسد . به بیان دیگر ، صورت های گوناگون خطری که از هر کدام از این عامل ها می تواند بروز کند بر کسی شناخته نیست . برای مثال چه کسی می داند که بهمن در چه زمان دقیقی فرو می ریزد ، یا شکاف یخ در کجای یخچال شکل می گیرد ، یا در چه هوایی آذرخش پدید می آید ؟ و ده ها پرسش دیگر مانند این می توان طرح کرد . کتاب های درسی کوه نوردی ، و هر آن چیز دیگر که بر دانش و تجربه ی کوه نورد بیافزاید ، فقط می تواند راه هایی را برای کاهش ( و نه حذف ) خطرهای عینی نشان دهد .

۳- آشنایی با چند عامل خطرزا

در جلد چهارم (فصل ۲۲) کتاب کوه نوردی ، لذت آزادی در اوج بلندی ها (۷) در مورد علت های حادثه تحلیل خوبی آمده است که خواندن آن برای هر کوه نورد و امدادگری مفید است . در این جا ، ما به چند عامل دیگر که شاید کمی نامتعارف به نظر آید (اما چنین نیست) اشاره می کنیم :

* در دسترس بودن کوه ؛ کوه ها به دلیل جاذبه های گوناگون خود ، انسان های بسیاری را به سوی خود می کشند . هر قدر که کوه به یک مرکز پرجمعیت نزدیک تر باشد ، شمار کسانی که به آن جا می روند بیشتر و در نتیجه قدر مطلق حادثه ها بیشتر خواهد بود . نمونه های بارز این گونه کوه ها ، صفه در جنوب اصفهان و توچال در شمال تهران است که از پرتلفات ترین کوه های ایران بوده اند .

* عادی شدن صعود ؛ کسان بسیاری هستند که عادت دارند هر پنج شنبه یا هر جمعه ، از یک مسیر مشخص بالا بروند . در شکل افراطی ، این رفتار شبیه اعتیاد می شود که در آن فرد نمی تواند در برابر جاذبه ی یک ماده ایستادگی کند . زنده یادان مجید بنی هاشمی و جلال فروزان که هر یک در حادثه هایی جداگانه (در ۱۳۷۸ و ۱۳۸۱) در دماوند جان باختند ، قربانی عادت به صعود یک روزه ی دماوند در روزهای جمعه شدند . این گونه کوه نوردان ، حاضر نیستند حتی در شرایط هوای خراب ، برنامه ی صعود خود را به هم بزنند .

* تعطیلات ؛ خیلی ها ، برنامه های کوه نوردی چند روزه ی خود را به گونه ای تنظیم می کنند که بتوانند از تعطیلی ها یا مرخصی خود در یک تاریخ معین استفاده کنند . در این حالت ، حتی اگر اداره ی هواشناسی پیش بینی کرده باشد که هوا خراب خواهد شد ، معمولا آنان برنامه ی خود را تغییر نمی دهند . بدترین حادثه ی کوه نوردی ایران ، با یازده کشته ، در برنامه ی دره ی اندرسم در یک روز جمعه (۲۱/۵/۸۴) رخ داد . این برنامه در شرایطی برگزار شد که وقتی تیم در روز پنج شنبه وارد دره شد ، پیش بینی سازمان هواشناسی و هشدارهای ستاد حوادث غیر مترقبه حاکی از احتمال جاری شدن سیل های مرگبار بود . زنده یادان مهدی عزیزی و علیرضا سلیمانی هم در دی ماه ۸۵ ، با وجود آن که پیش بینی هوا را داشتند اما زمان بندی برنامه ی خود را تغییر ندادند و در نتیجه روی گرده ی آلمانی ها (علم کوه) به هوای بد خوردند و جان باختند . به همین ترتیب ، زنده یاد مهران برنجی در شرایطی که او و همراهانش پیش بینی بارش برف را داشتند ، در بهمن ماه ۱۳۸۷ به علم کوه رفت و پیش از رسیدن به پناهگاه سرچال گرفتار بهمن شد .

* هزینه ها ؛ به نظر می رسد که گاه فکر این که برای برنامه هزینه ی سنگین مالی و خانوادگی – اجتماعی شده و امکان تکرار آن بسیار کم است ، کوه نورد بر خود فرض می داند که به هر قیمت ممکن به سوی قله برود . زنده یاد محمد اوراز ، با وجود هوای خراب در ارتفاع نزدیک به هشت هزار متر ، همچنان راه قله ی گاشربروم یک را پیش گرفت و سرانجام سقوط کرد ( ۲۶/۵/۸۲ ، به احتمال زیاد بر اثر ریزش یک بهمن ) . همچنین زنده یاد سامان نعمتی در مسیر چادرگاه آخر به قله ی نانگاپاربات ، با وجود اصرار سرپرست و مسوول فنی برنامه حاضر نشد که همراه کسی ، یا به تنهایی به پایین برگردد .

* نافرمانی ؛ نویسنده ی این مقاله ، در یک یادداشت در تارنمای انجمن کوه نوردان ایران (۸) به چند مورد مستند نافرمانی کوه نوردان ( حتی کوه نوردان با تجربه ) از دستورهای سرپرست که به بروز حادثه منجر شده یا زمینه ساز خطر بوده ، اشاره کرده است .

* تجهیز کوهستان ؛ ساختن پناهگاه ، نصب طناب ثابت و میخ پیچ ، نصب میله های راهنمای پی در پی ، و کارهایی مانند این ، برخلاف آن چه که معمولا تصور می شود ، دست کم تعداد مطلق ( و حتی شاید تعداد نسبی ) حادثه ها را بیشتر می کند . چرا که این توهم را دامن می زند که کوه ِ عمومی و شناخته شده ، کوه بی خطر است . بیشترین حادثه ها و مرگ و میرهای کوه نوردی ایران در مسیرهای « مجهز » روی داده است که نمونه ی شاخص آن مسیرهای توچال در شمال تهران است . یک نمونه ی اخیر ، مرگ زنده یاد بهنام کرمی در مسیر پناهگاه قله ی توچال به ایستگاه هفتم تله کابین ( در بهمن ماه ۸۷ ) بود که به احتمال زیاد علت مرگ او برخورد به میله های راهنمای این مسیر در شرایط باد شدید بوده است .
در واقع ، می توان گفت که مشکل حادثه در کوهستان ، بیشتر باید از راه های “نرم افزاری” حل شود تا با وسایل “سخت افزاری” . یعنی با آموزش ، مراقبت در مسیرهای همگانی ، دادن هشدار ، تربیت امدادگران و جستجوگران کارآزموده ، تشویق و اجبار به پوشش های بیمه ای مناسب ، … می توان حادثه را کم کرد یا در صورت بروز آن ، قضیه را به خوبی مدیریت کرد .

*******************************

مقاله را با شعری از حافظ آغاز کردیم که اگر در آن « عشق » را کوه نوردی ماجراجویانه بدانیم ، « شبنم بر بحر » این سخنان ما (که هیچ ؛ تمام آموزه های بزرگان کوه نوردی و امداد جهان )‌است ! مطلب را با بیتی از سعدی به پایان می بریم که زبان حال کسانی است که می خواهند با سخن پردازی های عاقلانه ، سد راه ماجراهای دیوانه وار و عاشقانه شوند :

به راه عقل برفتند سعدیا بسیار
که ره به عالم دیوانگان ندانستند .

نتیجه گیری
کوه پیمایی ، ورزش یا فعالیت بسیار کم خطری است که از حیث رویارویی با عوامل حادثه ساز ، قابل قیاس با « کوه نوردی » نیست . بحث های نظری در این زمینه که می توان از خطرهای کوهستان دوری جست ، فقط تا آن جا صدق می کند که شخص نخواهد از مرزهای متعارف این فعالیت گذر کند ؛ به بیان دیگر یک کوه نورد نمی تواند بدون حدی از خطرپذیری ، کاری جدی در این عرصه انجام دهد . پذیرش این نکته و تسلط بر آن ، می تواند به پیش بینی پاره ای امور لازم ( مانند بیمه ی حوادث و عمر ، تعیین تکلیف با خانواده و محیط کار ) کمک کند .
از سوی دیگر ، لازم به نظر می رسد که اطرافیان فرد کوه نورد ، به انتخاب آگاهانه و علاقه ی شخصی او احترام بگذارند و کلیت او را – با در نظر داشتن خطری که تهدیدش می کند – بپذیرند


اشتراک گذاری :  |   |   |   |   |   | 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.