پاوه – رودسر – بیستون – طاق بستان – غار قوری قلعه – روستای هجیج

http://www.radepagroup.com/images/351915_orig.jpg

شهرستان پاوه

پاوه از مناطق زيبای‌استان كرمانشاه است كه درگذشته به «اورامانات» معروف بوده است.شهرستان پاوه درشمال باختر كرمانشاه واقع شده است كه از شمال به استان كردستان، از جنوب به شهرستان جوانرود، از باختر به مرز ايران و عراق و از خاور به استان كردستان محدود می‌شود. سازمان كنوني شهر پاوه و بافت محلات موجود آن نتيجه تغيير شكل هسته قديمي شهر و رشد آن طي ربع قرن اخير است.

البته عمده تغييرات اين شهر طي سال‌هاي اخير صورت گرفته‌است.بافت‌قالي،گليم� �جاجيم،شال‌پشمي‌و گيوه از جمله مهم ترين صنايع دستي اين منطقه به شمار مي‌آيند.

مشخصات جغرافيايي

شهرستان پاوه يكي از شهرستان‌هاي كرمانشاه است كه درشمال باختر اين استان واقع شده است و از شمال به استان كردستان از جنوب به شهرستان جوانرود ازباختربه مرز ايران و عراق و از خاور به استان كردستان محدود مي‌شود. مركز اين شهرستان شهر پاوه است كه در َ21 ْ46 طول جغرافيايي و َ03 ْ35 عرض جغرافيايي و ارتفاع 1540 متري از سطح دريا واقع شده است. براساس سرشماري سراسري سال 1375 جمعيت اين شهرستان 918 16 نفر برآورد شده است. پاوه مركز شهرستان پاوه در 124 كيلومتری راه كرمانشاه – پاوه قرار دارد. پاوه در 566 كيلومتری تهران (فاصله هوايی) قرار گرفته است. شهر پاوه در كنار دره خانقاه برافراشته شده و رود دره گلال يا پاوه از جنوب شهر می گذرد. آب و هوای منطقه نسبتا سرد و مايل به اعتدال و نيمه مرطوب است.

وجه تسميه و پيشينه تاريخي

پاوه از مناطق زيبای استان كرمانشاه است كه در گذشته به «اورامانات» معروف بوده است. نام پاوه را به «پاوه» سردار يزدگرد سوم – آخرين پادشاه ساسانی – منسوب می دانند كه جهت جلب حمايت اكراد، روانه اين منطقه‌شدو مورد احترام اهالی قرار گرفت. بعدها به خاطر تجليل از آن سردار، اين ناحيه را پاوه ناميدند، كه در كتاب‌های عربی‌فاوج آمده است. هم چنين معنای كلمه اورامانات از اورتن (اورامان) نام يكی از سرودهای دينی زرتشتيان گرفته شده است. قلعه دژ و پاسگه كه هنوز در پاوه وجود دارند بازمانده و باروی عهد آن سردار است. ظاهرا در محلی نزديك پاوه كه اكنون جنگاه گفته مي‌شود مردم پاوه با سعدوقاص جنگيده‌اند.


بیستون

مجموعة باستانی ـ تاریخی ، مفصّلترین سنگ نبشتة جهان ؛ نیز نام کوه ، دشت ، بخش و شهری در غرب ایران ، نزدیک کرمانشاه .
نام آن در بیشتر مآخذ «بیسْتون » یا «بیسُتُون »، در برخی مآخذ «بِهِسْتون » و «بِهِسْتان »، و در منابع عربی ، «بَهستون »، «بِهستون » و «بیستون »، و در منابع قدیم یونانی «بگیستانون » آمده است . واژة بیستون با کلمه و مفهوم ستون هیچ ربطی ندارد و شکل تغییریافتة صورت پارسی باستان بَغِستانه (مرکب از بَغ به معنای خدا و پسوند سِتان ، به معنای جایگاه ، و رویهمرفته به معنای «معبد» یا «جایگاه خدایان »، و اصطلاحاً «مکان مقدس ») است

1) کوه و دشت بیستون . کوه بیستون با ارتفاعی حدود 800 ، 2 متر، بلندترین دیوارة سنگی ایران است (جعفری ، ج 1، ذیل مادّه ). نام آن در متون کهن فارسی ، پَره و در متون عربی سِن سمیره (دندانِ سمیره ) آمده است ( رجوع کنید به ابن خرداذبه ، ص 226؛ ابودلف خزرجی ، تعلیقات مینورسکی ، ص 125). بیستون کوه منفردی نیست ، بلکه نقطة پایانی یکی از رشته کوههای زاگرس * یا پاطاق * ، به نام کوههای پَرّو * است . بیستون از دو جبهه به سانِ دیواری صاف و سر به فلک کشیده به نظر می رسد و هیبتش از دیرباز نظر سیّاحان را به خود جلب کرده است . از دامنة آن چشمه ای پر آب (در اصطلاح محلی : سراب ) می جوشد که از دیرینه ترین ایّام ، اتراقگاه کاروانیان ، سپاهیان و مسافران بوده است .

بر سینة این کوه کتیبة بیستون نقش شده و در دامنة آن ، دشت و ناحیة تاریخی ، بخش و شهر کنونی بیستون قرار گرفته است . از دیرباز در آثار جغرافیایی و تاریخی به کوه بیستون اشاره شده است .

در دامنة شرقی ، جنوبی و قسمتهایی از دامنة غربی کوه بیستون ، دشت گسترده و سرسبز بیستون قرار دارد. رودخانة گاماساب * که از کوههای الوند سرچشمه می گیرد، در ناحیة بیستون با رود دینَوَر * تلاقی می کند و از پای کوه بیستون و از میان دشت بیستون می گذرد ( رجوع کنید به افشین ، ج 1، ص 382). این دشت یکی از حاصلخیزترین زمینهای کشاورزی و از قدیمترین نقاطی است که کشت و کار در آنها آغاز شده است . پوشش طبیعی گیاهی دشت سبب شده است که از دیرترین ایّام چراگاه و یکی از عمده ترین مراکز پرورش اسبهای مرغوب باشد (رشیدیاسمی ، ص 63؛ کمرون ، 1365 ش ، ص 130)؛ ازینرو این دشت ارزش نظامی نیز داشته است .

امروزه دشت بیستون به سبب آب و هوای مناسب و خاک مرغوب ، به منطقة کشت صنعتی و محل مناسبی برای توسعة برخی فعالیتهای صنعتی تبدیل شده است . کارخانة قند بیستون ، که جز تولید قند و شکر تولیدهای جنبی دیگری هم دارد، از مهر 1342 به بهره برداری رسیده است . اکنون (زمستان 1378ش ) با 325 تن کارکنان دایمی ، سالانه 000 ، 20 تا 000 ، 27 تُن قند و شکر و 000 ، 14 تا 000 ، 17 تن تفالة خشک تولید می کند (شرکت سهامی عام قند بیستون . دفتر مدیرعامل در تهران ، دورنگار مورخ 25/10/1378). هنرستان این کارخانه نیروی فنّی و ماهر مورد نیاز را تربیت می کند. کارخانة شیر پاستوریزه (تأسیس 1347ش )، آزمایشگاه خاکشناسی و تحقیقاتی زراعتی و انبار ادارة کل کشاورزی استان کرمانشاهان از مجموعة تأسیسات فنّی ـ اقتصادی است که در دشت بیستون ، در دامنة کوه و نزدیک هم بنا شده اند (سازمان جغرافیائی نیروهای مسلّح ، ج 46، ص 84).

در دشت بیستون غلات ، حبوبات ، چغندر قند، توتون ، پنبه ، انواع صیفی و درختان میوه کشت می شود. یکی دیگر از محصولات عمدة این دشت ، چوب سپیدار و درختان شبیه به آن است . کشاورزی و باغداری در این دشت ، شغل اکثر ساکنان بخش بیستون است . از نقاط کوهستانی بیستون گیاهانی مانند کنگر، ریواس و قارچ به دست می آید (شورای عالی برنامه ریزی استان باختران ، ج 2، ص 37؛ سازمان جغرافیائی نیروهای مسلّح ، همانجا).

2) بخش و شهر بیستون . بخش بیستون از شمال به بخش تاریخی دینَوَر، از مشرق به بخش مرکزی شهرستان صحنه * ، و از جنوب و مغرب به بخش مرکزی شهرستان هَرْسین محدود است . بیستون در تقسیمات کشوری قبلی در بخش صحنه و تابع شهرستان کرمانشاه * بود (ایران . وزارت کشور، ص 67ـ 68) و اکنون از بخشهای تابع شهرستان هرسین در استان کرمانشاهان است . براساس سرشماری 1375 ش ، جمعیت بخش بیستون 058 ، 27 تن و شمار باسوادان آن در همین سال 549 ، 17 تن بوده است (مرکز آمار ایران ، ص 2ـ3). این بخش ، از دو دهستان تشکیل می شود، چمچمال * (با 57 آبادی ) و شیزر (با 15 آبادی ). از این تعداد 39 آبادی جلگه ای ، 24 آبادی کوهستانی و بقیه جلگه ای و کوهستانی و جلگه ای و جنگلی است (همان ، ص 2ـ10). اهالی بیستون شیعه اند و به فارسی و گویش کردی کرمانشاهی سخن می گویند (رزم آرا، ص 66).

شهر بیستون ، مرکز این بخش ، با ارتفاع 320 ، 1 متر از سطح دریا، در حدود سی کیلومتری شمال شرقی شهر کرمانشاه ، میان کوه بیستون و رود گاماساب ، بر سر راه اصلی مرکز به غرب کشور قرار گرفته است . تا پیش از تصویبنامة هیئت وزیران (شمارة 93808/ ت 907، مورّخ 24/1/1368 ش ) بیستون آبادی و مرکز دهستان چمچمال بود، اما پس از اجرای تصویبنامه ، به مرکز بخش بیستون و به شهر تبدیل شد (ایران . قوانین و احکام ، ص 137).

گسترش سریع شهر کرمانشاه از سمت شمال و شمال شرقی در سالهای اخیر، احداث فرودگاه جدید کرمانشاه ، تأسیس چند کارخانة صنعتی و شهرکهای جدید میان آن شهر و بیستون ، تقریباً دو شهر را به هم متصل کرده است . استعداد صنعتی ـ تولیدی و کشاورزی منطقة بیستون ، شهر بیستون را بیش از پیش به سمت تراکم فعالیتها و جمعیت سوق می دهد.

پیشینه . بیستون بر سر راه تاریخی میان شرق و غرب قرار داشت ، راهی که ری و هَگمتانه (همدان ) را به حُلوان ، بابِل و بغداد متصّل می کرد و از بین النهرین در سه شاخه به سمت مصر، شرق مدیترانه و آسیای صغیر و یونان و غرب امتداد می یافت ، و پایتختهای امپراتوریهای بزرگ آن عصر را به یکدیگر مرتبط می ساخت . از دیرباز جغرافی نگاران و سیّاحان بسیاری در نوشته های خود، به بیستون و برخی آثار و بناهای تاریخی آن اشاره کرده اند. ارتشهایی که از خطة غرب می گذشتند، کنار چشمه های پر آب بیستون و در حاشیة رود گاماساب اتراق یا استراحت می کردند. گذشته از این اهمیت سوق الجیشی و نظامی ، بیستون نزد ایرانیان قدیم جایگاهی در خور ستایش و احترام بود (کمرون ، 1338ش ، ص 139؛ گیرشمن ، ص 158).

قدیمترین مأخذی که در آن به کوه و کتیبة بیستون اشاره شده ، نوشتة دیودوروس سیسیلی مورخ (متوفی پس از 21 ق م ) است (جکسون ، ص 205، پانویس 2؛ داندامایف ، ص 47). به گفتة وی ، اسکندر مقدونی ضمن لشکرکشی از شوش به همدان ، از بیستون دیدن کرده است . در منابع قدیم یونانی نیز ـ چنانکه گفته شد ـ نام بیستون آمده است . ایسیدوروس خاراکسی ، جغرافی نگار اواخر قرن اول ق م ، دربارة راه کاروانرو شرق بابل شرحی نگاشته و در آن ، بیستون را «باپتانا » نامیده است (داندامایف ، ص 49) که در ناحیة کامپاندا در سرزمین مادها قرار داشته و در کتیبة بیستون از آن نام برده شده است (همانجا). تاکیتوس (تاسیت )، مورخ رومی قرن اول میلادی ، به پرستشگاهی اشاره کرده که ایرانیان در دامنة کوه بیستون ساخته بودند (همان ، ص 48). عربها در لشکرکشی به ایران در جنگ نهاوند، راهی جز عبور از بیستون و پل ساسانی نداشته اند ( رجوع کنید به«آثار دیگر» در ادامة مقاله ).

در قرون نخستین اسلامی ، شهرهای دینور و قَرمیسین (کرمانشاه ) رو به ترقی گذاشت ، و بیستون میان این دو و بر سر راه حلوان به همدان و ری و اصفهان قرار داشت . در آثار قدیم اسلامی ، و در بیشتر منابع جغرافیایی اسلامی که به بلاد ایران پرداخته اند، از بیستون یاد شده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ).

در نیمة اول قرن چهارم ، خاندان حَسَنویه * (نیز معروف به کُردان بَرزَکانی )، از معاصران آل بویه ، قیام کردند و به قدرت رسیدند. شهر دینور و قلعة سَرماج * ، هر دو در نزدیکی بیستون ، از اقامتگاهها و مراکز قدرت آنان بود (رشید یاسمی ، ص 182).در آثار جغرافیایی عمدة قرن چهارم ، بیستون بارها وصف شده است . ابن رُسته (حدود اوایل قرن چهارم ) به کوه بیستون ، درة دامنة آن و چشمه ای در کنار درّه ، که می تواند «پنج سنگ آسیاب را بگرداند» (ص 195) اشاره کرده است . به نوشتة مقدسی (متوفی 375 یا 380)، بیستون یکی از منازل میان قرمیسین و همدان است و شگفتیهایی در آنجاست (ص 396، 401). در 341، ابودُلَف از کوه بیستون ، تصویرها و نقشها و پل عظیمی بر رودخانة گاماساب یاد کرده است (ص 63). ابن حوقل (نیمة دوم قرن چهارم ) در کتاب صورة الارض مطلب مستقلی را به بیستون اختصاص داده ، اما آثار تاریخی بیستون و طاق بستان را درهم آمیخته است . در ذکر مسافات نوشته است که از قریة ابی ایوب تا بیستون دو فرسنگ و از آنجا تا قرمیسین هشت فرسنگ است (ص 102ـ103). او کتیبه و نقش بیستون را اینطور وصف می کند: «و کسی به من چنین گفت که … به مسافتی دورتر ] از طاق بستان [ نقش سنگیِ مکتبی با معلم و بچه ها دیده است و در دست معلم تسمه ای است که بدان قصد زدن بچه ها را دارد» (ص 116). وی داریوش را معلم ، و امیران شورشی اسیر را که در برابر وی صف کشیده اند، بچه های مکتبی پنداشته است . اصطخری (متوفی 366) نیز در ذکر مسافات ، به فاصلة بیستون تا قرمیسین اشاره کرده است (ص 163).

ابن فقیه ، جغرافیدان اوایل قرن پنجم ، از «بَهِسْتون » در ردیف ایوان مداین ، ستونهای قصر دزدان (آثار بنای آناهیتا در کنگاور) و منار ذات الحوافر در همدان یاد کرده است (ص 89). یاقوت حموی (متوفی 626) فاصلة بیستون را تا همدان چهار منزل و تا قرمیسین هشت فرسنگ ذکر کرده است . به گفتة او، کوههای بیستون چنان بلند است که نمی توان بر فراز آن صعود کرد. راه زایران حج از پایین همین کوه است (ج 1، ص 769). یاقوت حموی به برخی از آثار بیستون اشاره کرده (ج 1، ص 769ـ 770) اما او نیز آنها را با آثار باستانیِ طاق بستان درهم آمیخته است . با این حال ، ظاهراً نخستین جغرافیدان اسلامی است که احتمال داده است آثار بیستون متعلق به عصر ساسانی باشد. ابوالفداء (متوفی 732) در فصل کوهها به کوه بیستون اشاره نموده و سپس عبارت ابن حوقل را دربارة آن نقل کرده است (ص 97).

دشت بیستون در عصر مغولان و تیموریان ظاهراً از مراکز اصلی پرورش اسب برای سپاهیان بوده است . منطقة چمچمال ، که بیستون از دیرباز مرکز اصلی آن قلمداد می شد، مورد توجه ابوسعید بهادرخان (حک : 717ـ736) قرار گرفته بود. گویا امیران مغول در نظر داشتند که به جای بهار * ، نزدیک همدان ، چمچمال را کرسی ولایت کردستان قرار دهند ( کرمانشاهان باستان ، ص 124). در عصر حکومت سلطان محمد خدابنده ، الجایتو (703ـ716) در پای کوه بیستون مرکزی ساخته شد که به آن «سلطان آبادِ چمچمال » یا «بغداد کوچک » گفته اند. در کاوشهای باستانی ، از بناهای این مرکز آثاری به دست آمده است ( رجوع کنید به«آثار دیگر» در ادامة مقاله ) که نشان می دهد ایلخانان می خواسته اند در بیستون مرکزیتی در نواحی غربی ایران ایجاد کنند (گلزاری ، ج 1، ص 399).

در عصر صفویه و در دورة ممتد منازعات و اختلافات مرزی ایران و عثمانی ، حتی تا دوره ای طولانی در عهد قاجاریه ، که کرمانشاهان منطقة با اهمیتی به شمار می رفت ، والیان قدرتمند و با نفوذی به حکومت این ولایت منصوب می شدند، و بیستون به جهت اهمیت سوق الجیشی و جغرافیایی یکی از نقاط مورد توجه بود. شاهرخ بیگ ، برادر شیخ علی خان زنگنه * ، در 1048 به حکومت ناحیة کرمانشاه ، کَلهُر، سُنقُر، هَرسین و بیستون منصوب شد ( کرمانشاهان باستان ، ص 129). اسکندربیگ منشی در تاریخ عالم آرای عباسی به رباطی در بیستون اشاره کرده است که زایران عتبات مقدسه در آن اتراق می کرده اند، و گفته است که شهر جدید چمچمال پای کوه بیستون برای زایران ترتیب یافته است (ج 2، ص 1111). متن وقفنامة شیخ علی خان زنگنه ( رجوع کنید به«آثار دیگر» در ادامة مقاله ) در 1093، که حاکی از وقف املاکی چند در منطقة چمچمال و دینور، برای رفاه حال سادات فاطمی ، به کاروانسرای بیستون است ، از اهمیت بیستون در مسیر زیارتی حکایت می کند.

وصف اعتمادالسلطنه (متوفی 1313) از بیستون در اوایل قرن چهاردهم ، در اصل نقل از منابع متقدم است ، و فقط او تصریح کرده است که راه زایران مکه از دامنة کوه بیستون است (ج 1، ص 494)، اما وصف ناصرالدین شاه قاجار (حک : 1263ـ 1313) زنده تر و حاوی اطلاعات بیشتری است . او از خود ده بیستون ، کاروانسرا، چشمة آبی که یک سنگ آب دارد، پل چهار چشمه بر رود گاماساب ، و باغ احداثیِ صارم الدوله در بیستون که بیشتر درختانش تبریزی است ، سخن گفته و از آثار و بناهای تاریخی بیستون بازدید کرده و آن را بتفصیل و به گونه ای خوشایند شرح داده است ( رجوع کنید به ناصرالدین قاجار، ص 47ـ49). کاروانسرای بیستون در دورة صدارت میرزا آقاخان نوری ، صدر اعظم ناصرالدین شاه ، مرمت شده است (گلزاری ، ج 1، ص 408).

منطقة بیستون در جنگ جهانی دوم (1318ـ1324 ش /1939ـ 1945) یکی از محلهای استقرار نیروهای متفقین بود. آثاری از ساختمانهایی که نیروهای نظامی در آنها مستقر بودند، هنوز برجاست .

سیّاحان خارجی بسیاری از بیستون دیدار کرده اند که برخی از مهمترین آنان عبارت اند از: بمبو در نیمة دوم سدة یازدهم /نیمة دوم سدة هفدهم ؛ اوته ، حدود 1148/1735. وی ظاهراً نخستین اروپایی بوده که توجه اذهان را به بیستون جلب کرده است ؛ اولیویه ، در اوایل سدة سیزدهم / اواخر سدة هجدهم ؛ گاردان ، برادر ژنرال گاردان معروف ، در اوایل سدة سیزدهم /اواخر سدة هجدهم و اوایل سدة نوزدهم که نقشهای کتیبة بیستون را پیکرهای دوازده حواری مسیح می پنداشت ؛ کینیر و ژوبر در اوایل سدة نوزدهم ؛ کر پورتر که در 1233/ 1818 از بیستون دیدار کرده و نقشها را به اسباط اسرائیل و اسارت آنان نسبت داده است ؛ و هنری راولینسون * ( رجوع کنید بهقسمت سوم مقاله ) که در 1251/1835 کتیبة بیستون را از لحاظ علمی و فنی بررسی کرد و در نتیجة کشفیات او بود که بیستون شهرتی جهانی یافت و توجه خاورشناسان ، ایرانشناسان و سیاحان به آن جلب شد (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید بهجکسون ، ص 206ـ 208؛ داندامایف ، ص 49ـ52). در 1255/ 1839 دو سیّاح فرانسوی به نامهای فلاندن و کوست ، بازمانده هایی از ویرانه ای تاریخی را در دامنة کوه بیستون کشف کردند. این دو گمان می کردند که این آثار متعلق به شهر باستانی کامپاندا باشد. در نیمة دوم قرن سیزدهم / نوزدهم و در قرن چهاردهم / بیستم بسیاری از دانشمندان ، باستانشناسان و سیاحان خارجی از بیستون دیدار کرده و برخی از آنان شرح مطالعات یا مشاهداتشان را انتشار داده اند (برای آگاهی از مهمترین آنها رجوع کنید بهادامة مقاله ).

3) سنگ نبشتة (کتیبة ) بیستون . مهمترین اثر تاریخی ، ادبی ، هنری از عصر هخامنشی ، مفصلترین سنگ نبشتة جهان ، قدیمترین متن شناخته شدة ادبیات ایرانی ، و کلید کشف زبانهای بابلی و آشوری و همة زبانهایی است که به خط میخی نوشته شده است . این کتیبه به «لوح روزتا (رشید) آسیا» ( > فرهنگ جغرافیایی وبستر < ، ذیل مادّه ) و«ملکة کتیبه های شرقی باستان » (اشمیت ، ص 17) نیز معروف است .

کتیبة بیستون به احتمال زیاد، حداکثر بین سالهای 521 تا 517ق م و بیش از یک نوبت ، به فرمان داریوش یکم ، شاهنشاه هخامنشی (حک : 521 ـ486 ق م )، و پس از پیروزی قطعی او بر گئوماتا (بردیای دروغین )، و احتمالاً موفقیت در نبردی در ناحیة نسایه در ماد، واقع در نزدیکی کوه بیستون ، و نیز قلع و قمع شورشیان دیگر و استقرار آرامش در کشور، کنده شده است (همان ، ص 18؛ احتشام ، ص 170).

کتیبه بر دیوارة سنگی بیستون ، که صعود به آن بدون تجهیزات و مهارت ممکن نیست ، کنده شده و فاصلة کتیبه تا سطح زمین ، به سبب دشواری اندازه گیری ، با ارقام مختلف در منابع ذکر شده است . براساس اندازه گیری مسعود گلزاری ، باستانشناس و نویسندة کتاب کرمانشاهان و کردستان ، ارتفاع پایین ترین سطر کتیبه تا نقطه ای صُفه مانند در پای دیوارة سنگی ، که می توان در آنجا ایستاد، پنجاه متر و از آنجا تا سطح جادة آسفالته در دامنة کوه ، حدود بیست تا سی متر است (درگفتگو با نویسنده ).

کتیبه 22 متر درازا و 8ر7 متر پهنا، و نقش سنگی 3 متر پهنا و 48ر5 متر درازا دارد. کتیبه به سه زبان فارسی باستان ، عیلامی و بابلی است . متن اول عیلامی در سمت راست نقش ، متن بابلی در سمت چپ نقش ، متن دوم عیلامی زیر متن بابلی ، و متن فارسی باستان زیرنقش و زیر متن اول عیلامی است . متنهای عیلامی جمعاً در هفت ستون و رویهمرفته در 582 سطر، متن بابلی در یک ستون و جمعاً در 112 سطر و متن فارسی باستان در پنج ستون ، 414 سطر و با 600 ، 3 واژه نوشته شده است ( ایرانیکا ، ج 4، ص 302). درازای ستون متن فارسی باستان 4 متر و پهنای آن 2 متر، اندازة حروف 32 و فاصلة سطرهای متن 42 میلیمتر است (داندامایف ، ص 46؛ جکسون ، ص 226).

نقش بیستون پیروزی داریوش یکم را بر گئوماتا و نُه شورشی نشان می دهد. نماد فروهر، در حال پرواز، بالای نقش دیده می شود. داریوش دست راستش را به نشانة ستایش اهورامزدا بالا برده و پای چپش را بر سینة گئوماتا، که زیر پای او افتاده ، نهاده است . شورشیان که دستهایشان از پشت و گردنشان با ریسمان به هم بسته شده است ، پشت سر هم در برابر داریوش ایستاده اند. یک نیزه دار و یک کماندار پشت سر داریوش دیده می شوند (اشمیت ، تصویر 29). بلندی قامت داریوش در نقش 180، قامت نیزه دار و کماندار حدود 150، و قامت شورشیان حدود 120 سانتیمتر است (داندامایف ، ص 47). متن و نقش بر اثر عواملی چند، از جمله عوامل زمین شناختی ، فرسایش باران و باد، رسوب مواد آلی ، رشد جلبک در درز سنگها و تأثیر سایر پدیده های طبیعی ، فیزیکی ، شیمیایی ، و نیز تخریب به دست بشر، بویژه در عصر رواج تفنگ ـ که از قسمتهای برجسته و نمایانتر نقش و از فاصلة دور به عنوان نشانه استفاده می کرده اند ـ و ناآگاهیها و بی مبالاتیهای دیگر، آسیب جدّی دیده است . گویا در سالهای اخیر و درپی تصویب طرحی در سازمان میراث فرهنگی کشور به منظور حفاظت از آثار تاریخی بیستون و طاق بستان در قالب یکی از طرحهای ملی ، اقداماتی برای نجات دادن مهمترین کتیبة سنگی جهان و حفاظت علمی و روشمند از آن آغاز شده است ( رجوع کنید بهمهدی آبادی ، ص 61 به بعد؛ سازمان میراث فرهنگی . پروژه های بزرگ بیستون و طاق بستان ، نامة مورخ 10/2/1379).

نکته های اصلی کتیبة بیستون از این قرار است : معرفی داریوش از زبان خود او، دودمان هخامنشی ، چگونگی اعادة پادشاهی به هخامنشیان ، شیوة حکومت داریوش ، مرگ کمبوجیه ، طغیان گئوماتا و کشته شدن او در پاییز 522 ق م ، شورش و طغیان در بسیاری از سرزمینها و سرکوبی آنها و اعادة نواحی بسیاری که از فرمانبرداری سر باز زده بودند، پیروزیهایی که در نوزده نبرد نصیب داریوش شده است و از جمله پیروزی مهم و دشوار بر سکاها، چگونگی استقرار آرامش و امنیت در امپراتوری پهناور، ردّ ادعاهای طاغیانِ ضدّحکومت ، هشدار نسبت به دروغگویی ، دفاع از راستی و راستگویی ، دعای نیک در حق کشور و مردم ، سپاسگزاری داریوش از یاریهای اهورامزدا در غلبه بر معارضان و بازگشتن صلح ، اندرز به شاهان آینده و کسانی که کتیبة بیستون را می خوانند، نام کسانی که در غلبه بر گئوماتا از داریوش پشتیبانی کردند، و اشاره به انتشار متن کتیبه در سراسر قلمرو هخامنشی (برای آگاهی از متن کامل کتیب رجوع کنید بهکنت ، ص 116؛ شارپ ، ص 32ـ77؛ اشمیت ، خلاصة کتیبه ، ص 20ـ22، کل متن ، ص 27ـ77).

بررسیهای علمی و فنّی نشان داده است که متنهای کتیبه در دوره های مختلفِ حکومت داریوش نوشته شده است . متنهای بابلی و فارسی باستان ، و نقش سکاییِ تیز خود در انتهای صف شورشیان ، گویا بعداً افزوده شده است ( ایرانیکا ، ج 4، ص 301ـ 302). در ستون چهارم کتیبه آمده است که متن کتیبه را به دستور داریوش شاه بر لوح و چرم نوشته ، به همه جای کشور فرستاده اند (شارپ ، ص 73؛ شهبازی ، ص 36).

رمز گشایی خطوط کتیبة بیستون ، سرآغاز فصلی نو در مطالعات باستانشناسی و خاورشناسی ، و کشف بخشهایی ازتاریخ ناشناختة ایران باستان و برخی اقوام و ملتهای همجوار بوده است . گروتفند * (1775ـ1853میلادی )، زبانشناس و باستانشناس آلمانی ، توانست ده نشانة خط پارسی باستان را کشف کند (شارپ ، ص 1). دو دانشمند فرانسوی نیز با حمایت مراکز علمی فرانسه برای نسخه برداری از کتیبة بیستون به ایران آمدند، اما نتوانستند کتیبه را بخوانند (کمرون ، 1338 ش ، ص 142). هنری راولینسون انگلیسی (1810ـ 1895میلادی ) با پشتکار و حوصله ای بی مانند در سالهای 1251تا1253/ 1835ـ1837 (در دورة حکومت محمد شاه قاجار) و 1260 و 1263/ 1844و1847 (مقارن آغاز حکومت ناصرالدین شاه ) توانست کتیبه را از نزدیک بررسی کند و از قسمتی از آن رونوشت بردارد. وی در 1265ـ1267/ 1849ـ1851 کتابی با نام > کتیبه های میخی فارسی در بیستون < نوشت . او رمزگشای خط میخی پارسی باستان ، و راهگشای کشف خطوط عیلامی و بابلی و یاری رسانِ مطالعات آشورشناسی است (کمرون ، 1338ش ، ص 143؛ داندامایف ، ص 50؛ ایرانیکا ، ج 4، ص 300). آبراهام جکسون (1862ـ1937میلادی )، زبانشناس و ایرانشناس امریکایی ، در 1321/1903 (اواخر دورة حکومت مظفرالدین شاه قاجار) رونوشتهای کتیبه را با اصل مقابله کرد و برای نخستین بار از کتیبه و نقش بیستون عکس گرفت . همچنین توانست برخی از خطاهای راولینسون را در خواندن نشانه ها تصحیح کند ( رجوع کنید بهجکسون ، فصل مربوط به بیستون ). در 1322/1904، ویلیام کینگ و رگینالد تامپسون ، از نقطه ای هفتادمتر بالاتر از کتیبه به کمک ریسمان پایین آمدند و قسمتهای مختلف کتیبه را بررسی و شماری از قرائتهای راولینسون را تصحیح کردند (کمرون ، 1338ش ، همانجا؛ داندامایف ، ص 53). جورج کمرون * (1905ـ 1978)، باستانشناس ، ایرانشناس و عیلامشناس امریکایی ، نیز نسخة دیگری از کتیبه تهیه کرد و توانست شمار دیگری از واژه ها و حروف خوانده نشده را بخواند و از چهار ستون کتیبه ، که قبلاً از آنها نسخه برداری نشده بود، نسخه بردارد و از نشانه ها با خمیر کائوچو قالبگیری کند و نیز متن کامل کتیبه های عیلامی ، بابلی و پارسی باستان را مقابله و بسیاری از مشکلات آنها را مرتفع سازد، و سرانجام برای رسیدن به کتیبه از پایین راهی بیابد (1338 ش ، ص 148ـ 149، 156). پس از این بررسیها، داوری دربارة مُفاد کتیبة بیستون مبنای استوارتری یافت . به گفتة یوزف هینتس ، دانشمندان روسی در خلال جنگ جهانی اول توانستند کتیبه و آثار بیستون را از نزدیک و بدقت بررسی کنند (اشمیت ، ص 25).

آثار دیگر. در کاوشهای باستانشناسی در دهة 1340ش ، چند غار از دوران پیش از تاریخ و آثاری از سکونت انسان در منطقة بیستون به دست آمد ( ایرانیکا ، ج 4، ص 291)، از جمله غار کوچکی احتمالاً مربوط به شکارچیان پیش از تاریخ ( کرمانشاهان باستان ، ص 14؛ گلزاری ، ج 1، ص 326). در کاوشهای 1342 تا 1346 ش ، صفه ای سنگی ، یک راهرو، اتاقی مستطیل شکل و سفالینه هایی متعلق به هزارة اول ق م و عصر حکومت مادها در دامنة کوه بیستون کشف شد که احتمالاً آثاری از مکانی مقدس است (گلزاری ، ج 1، ص 328؛ ایرانیکا ، همانجا). در بهمن 1337 تندیسی از هرکول (احتمالاً متعلق به 153ق م ) که تاکنون نظیر آن در ایران دیده نشده ، به دست آمد و چون اشکانیان آن را از بین نبرده اند، تفسیرهای تاریخی مختلفی را برانگیخته است . پشت سر این تندیس کتیبة کوچکی است به خط و زبان یونانی ، با نقشهای درخت زیتون و کماندان و تیردانی که از شاخة درخت آویخته شده است . شاید این تندیس را یکی از فرماندهان سلوکی ، که توانسته سپاهش را از تنگنای جنگ با مهرداد اشکانی برهاند، به یادگار این پیروزی برپا کرده باشد. عبارت کتیبة یونانی هم مؤید همین معناست (حاکمی ، ص 7ـ 8).آثاری هم از عصر اشکانیان (250 ق م ـ 226 میلادی ) در کاوشهای مشترک ایران و آلمان به سرپرستی لوشای باستان شناس در دهة 1340ش کشف شده است . نقشهای سنگی مهرداد دوم (حک : 123ـ 88 یا 87 ق م ) و گودرز دوم (حک : 40ـ51 میلادی ) که بشدت آسیب دیده از کهنترین نقشهای عصر اشکانی است (گیرشمن ، ص 332؛ ایرانیکا ، ج 4، ص 293). بر تخته سنگی چهار ضلعی در شرق نقش گودرز، نقشهایی حجّاری شده که یکی از آنها نقش وَلَخش اشکانی است (گلزاری ، ج 1، ص 374). کتیبه ای به زبان و خط یونانی ، که جز نام گودرز بقیة کلمات آن ناپیداست ، بر یکی از دیواره های سنگی بیستون نقر شده است . در کاوشهای دهة 1340ش ، بازماندة پرستشگاهی عظیم و مقداری ظروف سفالین متعلق به همان عصر اشکانی در دامنة کوه بیستون به دست آمد (همان ، ج 1، ص 377). در حدود 150متری دامنة کوه بیستون ، تخته سنگی هرمی شکل یافت شده که نقش مردی در کنار آتشدان بر آن کنده شده است . از طرز لباس احتمال می دهند که متعلق به عصر اشکانیان باشد ( کرمانشاهان باستان ، ص 44).

از عصر ساسانیان (226ـ652 میلادی ) آثار بمراتب بیشتری در بیستون کشف شده است . در فاصلة حدود 300متری جنوب غربی کتیبة بیستون ، سطحی مستطیلی به پهنای 180 متر و ارتفاع 23 متر در پایة کوه بیستون تراشیده شده که به فرهادتراش (در اصطلاح محلی : فَراتاش ) معروف است و احتمالاً بزرگترین صفحة تراشیدة سنگی در ایران باشد و گمان می رود که برای نقر کتیبه و نقش سنگی تدارک شده بوده است . در افسانه ها و نیز قصه های محلی ، این صفحه را کار فرهاد، شخصیت افسانه ای قصة شیرین و فرهاد، می دانند ( کرمانشاهان باستان ، ص 71؛ گلزاری ، ج 1، ص 378ـ380). پلِ خسرو، که آثاری از آن بر رود گاماساب دیده می شود، در مقابل کتیبة بیستون قرار گرفته است . ابودلف از آن با عنوان پل عظیم و ساختمانی عجیب یاد کرده است (ص 63). این پل که بر سر راه قرمیسین (کرمانشاه ) به همدان قرار داشته ، احتمالاً گذرگاه سپاه عرب در جنگ نهاوند بوده است ( کرمانشاهان باستان ، ص 72؛ گلزاری ، ج 1، ص 382ـ 384؛ ایرانیکا ، ج 4، ص 293ـ 295). در دو سوی پل خسرو، آثاری از جاده ای مفروش با قلوه سنگ و ملاط ، بازمانده از عصر ساسانی ، دیده می شود (گلزاری ، ج 1، ص 384). برخی از دیگر آثار مهم دورة ساسانیان عبارت است از: بنایی سنگی به طول 85 متر و عرض 80 متر با 63 اتاق گرداگرد آن و دیواری به طول تقریبی 937، ارتفاع 4 و قطر 5ر2 متر، که نشانه های سنگتراشان ساسانی نیز بر آن دیده می شودو آثاری از باغی مستطیل شکل با چهار خیابان ، به شیوة باغهای کهن ایرانی ، رو به رود گاماساب ، و سرانجام سرستونهایی که نقش شاهان ساسانی و ایزدبانو آناهیتا بر آنها نقر شده است ( کرمانشاهان باستان ، ص 70ـ71؛ ایرانیکا ، همانجا).

از عصر اسلامی هم آثاری متعلق به دوره های مختلف بر جای مانده است ، از جمله قسمتی از سردری سنگی به خط کوفی تزیینی مربوط به اوایل عصر اسلامی ، کتیبة سنگی متعلق به حدود قرون سوم و چهارم و کتیبة تزیینی دیگری احتمالاً بعد از آن قرون (گلزاری ، ج 1، ص 397ـ 398). کاروانسرایی قدیمی ، که سیّاحانی چون آبل پینکون منشی آنتونی شرلی در 1006/ 1598، پیترو دلا واله در 1027/ 1618 و ژان دُ تونو در 1054/ 1664 به آن اشاره و احیاناً در آن بیتوته کرده بودند، تا سالهای اخیر ناشناخته بود، زیرا آبادی قدیمی بیستون ویرانه های آن را پوشانده بود. کاوشهای باستانشناسی ، آثار بنایی را به مساحت 600 ، 3 متر مربع آشکار ساخت . نخست احتمال می رفت که این بنا ساسانی باشد، اما اختلاف جهت بنا با جهت بناهای ساسانی و یافت نشدن هیچ نشانه ای از عصر ساسانی و کشف بنای کوچکی در میان محوطة کاروانسرا، که با هیچکدام از بناهای ساسانی سازگاری ندارد، معلوم می دارد که این بنا در قرون نخستین اسلامی ساخته شده و بنای کوچک وسطِ رو به قبله در واقع قدیمترین نمونة شناخته شدة مسجد ایرانی است . لوشای این احتمال را هم می دهد که امیران حسنویه این مسجد را ساخته باشند و بنای اطراف آن نه کاروانسرا، که پاسگاهی بر سر راه همدان ـ قرمیسین بوده است ( ایرانیکا ، ج 4، ص 297).

لوشای همچنین آثار بنایی را با نمایی آجری شبیه گنبد علویان ، اما متعلق به عصر مغولان ، بر ساحل رود گاماساب کشف کرد (همانجا). بقایای کاروانسرای دیگری ، که با استفاده از مصالح بنایی قدیمتر احتمالاً در عصر ایلخانیان بازسازی شده ، برجاست (گلزاری ، ج 1، ص 400ـ401).

از عصر صفویه (907ـ 1135) آثاری در بیستون باقی است ، از جمله پل صفوی ، نیز معروف به پل شاه عباسی یا پل نادرآباد، که هنوز از آن استفاده می شود ( کرمانشاهان باستان ، ص 147؛ برای وصف دقیق و ذکر جزئیات رجوع کنید به گلزاری ، ج 1، ص 402ـ404). کاروانسرای جدید بیستون ، نیز معروف به کاروانسرای شاه عباسی و شیخ علی خان زنگنه ، در 1092ـ1096 در روزگار شاه عباس دوم صفوی (1052ـ1077) ساخته شده و وقفنامة آن در 1093 به مهر ملامحمد باقر مجلسی ، ملا میرزای شروانی و آقا جمال خوانساری رسیده است ( کرمانشاهان باستان ، ص 157). بانی آن شیخ علی خان زنگنه ، صدراعظم شاه سلیمان صفوی ، است . این بنا چهار برج و چهارده اتاق و چهار اصطبل بزرگ داشته است (کیانی و کلایس ، ج 1، ص 106). شیخ علی خان ، بخشی از املاک خود را وقف تعمیرات آن کرده و متن وقفنامه را به بهای تراشیدن حجاریهای عصر اشکانی بر دامنه کوه نقرکرده است .

دو کتیبة سنگی دیگر از عهد قاجار نیز باقی است (گلزاری ،ج 1، ص 408ـ 409). جز این آثار باستانی و تاریخی ، بقعه ای آجری معروف به بقعة امامزاده باقر بن موسی الکاظم علیه السلام زیارتگاه مردم است که تاریخ بنای آن دقیقاً معلوم نیست (برای آگاهی از جزئیات تفصیلی و دقیق هر یک از آثار باستانی و تاریخی بیستون رجوع کنید به گلزاری ).

از «بیستون » به عنوان نام کوچک استفاده شده است ؛ مانند بیستون بن وُشمگیر از امیران آل زیار، بیستون از حکمرانان سلسلة بادوسپانی ، و بیستون میرزا در دوره های جدیدتر.

مکان های دیدنی و تاریخی

غار قوری قلعه‌در جنگل های اورامانات – 90 كيلومتری كرمانشاه و مسجد جامع پاوه از جمله مكان‌ةاي تاريخي و ديدني شهرستان پاوه به شمار مي‌آيند.

صنايع و معادن

محصولاتی‌چون گردو، بادام، انگور، انجير‌، فرآورده های دامی، قالی، گليم، و سقز از محصولات صادراتی شهرستان به شمار مي‌آيند.

کشاورزی و دام داری

بيش‌تر مردم پاوه به علت داشتن آب و هوای مناسب، به كشاورزی و دام‌داری اشتغال دارند. محصولات كشاورزی شهرستان پاوه؛گردو،آلوچه، روغن، پشم، ميوه، توتون، بادام، ‌انگور، انجير، و سقز است. آب كشاورزی از چشمه (سراب هولی) و رود و آب آشاميدنی شهر از سراب هولی فراهم شده است.


طاق بستان

محوطه تاریخی طاق بستان، در دامنه کوهی به همین نام و در کنار چشمه ای در شمال شرقی حاشیه شهر کرمانشاه قرار دارد.

در این محوطه، آثاری از دوره ساسانی شامل سنگ نگاره اردشیر دوم و دو ایوان سنگی به نام های ایوان کوچک و بزرگ وجود دارد. ایوان کوچک در سمت چپ سنگ نگاره اردشیر دوم و ایوان بزرگ در سمت چپ ایوان کوچک دیده می شود.

سیاحان، مورخین وجغرافی نویسان دوره اسلامی ضمن توصیف سنگ نگاره های طاق بستان، از این محوطه با نام های متفاوتی یاد کرده اند. ابن فقیه و ابن رسته این مکان را «شبدیز» و یاقوت حموی آن را «قصر شیرین» نامیده است. همچنین حمدالله مستوفی آن را «طاق بسطام» و عده ای دیگر آن را «طاق بهستون»، «طاق بیستون» و «تخت بستان» نامیده اند. اهای محل نیز این محوطه را با نام «طاق وسان» و «طاق بسان» می شناسند؛ زیرا «سان» در لفظ محلی به معنی سنگ است و «طاق وسان» یعنی طاقی که در سنگ کنده شده است. امروزه نیز د راکثر محافل ایران شناسی، از این مکان با نام «طاق بستان» یاد می شود. سنگ نگاره های این محوطه عبارتند از:

سنگ نگاره اردشیر دوم:

در سمت راست ایوان کوچک، سنگ نگاره ای وجود دارد که صحنه تاج ستانی اردشیر دوم (383-379م) نهمین شاه ساسانی را نشان می دهد. در این مجلس، شاه ساسانی به حالت ایستاده با صورتی سه رخ و بدنی تمام رخ در مرکز نقش شده، دست چپ را بر روی قبضه شمشیر گذاشته و با دست راست در حال گرفتن حلقه روبان داری از اهورا مزدا است. شاه ساسانی چشمانی درشت و ابروانی برجسته دارد. ریش او مجعد و موهای سرش به صورت انبوه بر روی شانه های ریخته است. او گوشواره، گردن بند و دست بند به بر دارد. گوشواره او به شکل حلقه مدوری است و گوی کوچکی به آن آویزان است. گردن بند او یک ردیف مروارید درشت دارد.

شاه تاجی بر سر دارد؛ قسمت پایین آن به صورت نوار ساده و قسمت بالای آن به شکل کوریمبوس است و بخش انبوهی از موهای سر او در این قسمت قرار دارد و با دو رشته روبان بسته شده است. همچنین روبانی از پشت تاج او آویزان است. لباس او پیراهن چین داری تا روی زانو است و قسمت پایین آن مدور می باشد. شلوار بلند و چین دار او به وسیله نوار روبان به کف پا بسته شده است. کمربند او باریک و با مروارید تزیین شده و در قسمت جلو پاپیونی به آن آویزان است. در قسمت پایین کمربند، حمایلی جواهر نشان بسته و شمشیری به آن آویخته است.

در سمت راست شاه، پیکر اهورا مزدا به حالت ایستاده با صورتی سه رخ و بدنی تمام رخ نقش شده، دست چپ را به کمر زده و با دست راست حلقه روبان داری را به شاه اهداء می کند. او صورتی کشیده و ریش بلندی دارد. موهای سرش مجعد و به صورت انبوه بر روی شانه ها ریخته است. اهورا مزدا گوشواره ای بر گوش و گردن بندی بر گردن دارد. تاج اهورا مزدا از نوع تاج های کنگره دار است. پایه تاج با یک ردیف مروارید تزیین شده و در بالا تاج نیز بخشی از موهای سر به صورت انبوه و بدون پوشش رها شده است. پیراهن چین دار تا روی زانو شلواری چین دار – شبیه به شلوار شاه – بر تن دارد. کمربند او نیز شبیه به کمربند اردشیر دوم است.

طاق بستان

در سمت چپ نقش اردشیر دوم، پیرک ایزد مهر که بر روی گل نیلوفر بزرگی ایستاده، با صورت و بدنی سه رخ نقش شده است. متأسفانه جزییات صورت او آسیب دیده و تنها مشخص است که ریشی کوتاه و مجعد دارد. جزییات تاج او نیز از بین رفته و تنها روبان هایی که از پشت تاج آویزان است، دیده می شود. در بالای سر وی، هاله ای از نور دیده می شود. در دست های او دسته ای از شاخ های نباتی مخصوص مراسم مذهبی «برسم»، قرار دارد. لباس ایزد مهر شبیه لباس اهورا مزدا است.

در زیر پای اهورا مزدا و اردشیر دوم، پیکر دشمن شکست خورده ای نقش شده که متأسفانه بخش زیادی از آن از بین رفته است. جزییات صورت او نیز آسیب دیده، ریش او ساده و با خطوط مواج عمودی نشان داده شده است. موهای سر او نیز ساده است. تاج او به شکل سربندی است که با سه ردیف مروارید و پلاک مدوری در مرکز، تزیین شده است. این شخص گردن بندی شامل یک ردیف مهره های مدور بر گردن دارد. لباس او پیراهن بلندی تا قوزک پا است. این شخص چکمه های ساق کوتاه پوشیده و شمشیری به کمر بسته است. برخی از محققین این پیکره را متعلق به یکی از شاهان شکست خورده «کوشان» می دانند. ولی امروزه بسیاری از محققین این نقش را به «جولیانوس» امپراتور روم نسبت می دهند که در سال 362 م به دست اردشیر دوم کشته شد.

ایوان کوچک:

این ایوان فضای مستطیل شکل به عرض 96/5 متر، عمق 80/3 متر و ارتفاع 30/5 متر است. در دو طرف ورودی آن، دو جرز چهارگوش به پهنای نه سانتیمتر بلندی 37/2 متر دیده می شود. در بالای این جرزها، طاقی با قوس نیم دایره ای قرار دارد که ده سانتیمتر از سطح داخلی جرزها عقب تر است. دیوار انتهای این ایوان به دو بخش تقسیم شده است: در بخش فوقانی، طاقچه ای به عمق سی سانتیمتر و بلندی 93/2 متر ایجاد شده است. در داخل این طاقچه، پیکره های شاهپور سوم و پدرش شاهپور دوم همراه با کتیبه هایی به خط پهلوی و به زبان فارسی میانه حجاری شده است.

در این مجلس هر دو شخصیت به حالت ایستاده با صورتی نیم رخ و بدنی تمام رخ نقش شده اند. هر دو، دست راست را بر قضیه شمشیر و دست چپ را بر قسمت فوقانی غلاف قرار داده اند. شاپور دوم، دارای چشمانی درشت، ابروانی کمانی و ریش بلندی است که انتهای آن در حلقه ای فرو رفته است. موهای سر او مجعد و به صورت انبوه بر روی شانه ها ریخته است. تاج او از نوع تاج های کنگره دار است و پایه آن با مروارید تزیین شده و در بالای آن نیز گوی بزرگی قرار دارد. از پشت آن نیز روبان بلندی آویزان است. شاپور دوم گوشواره ای بر گوش و گردن بندی با یک ردیف دانه های مروارید درشت در گردن دارد. لباس او پیراهن چین داری است که تا روی زانو ادامه دارد و در قسمت پایین مدور است. کمربندی به کمر بسته، در قمست جلو پاپیونی به آن آویخته است. همچنین شلوار بلند و چین داری به تن دارد.

پیکره شاپور سوم نیز شبیه پیکره پدر او است. تنها تفاوت این پیکره ها در شکل تاج آنها است. متأسفانه جزییات تاج شاپور سوم از بین رفته است. بر اساس سنگ نوشته های این مجموعه، می توان هویت واقعی آنها را شناسایی کرد. سنگ نوشته مربوط به شاپور دوم دارای نه سطر و ترجمه آن چنین است:

«این پیکری است از بغ مزداپرست. خدایگان شاپور، شاهنشاه ایران و انیران که چهر از یزدان دارد. فرزند بغ مزادپرست، خدایگان هرمز، شاهنشاه ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد، نوه خدایگان نره شاه شاهان».

سنگ نوشته مربوط به شاهپور سوم دارای سیزده سطر و ترجمه آن چنین است:

«این پیکری است از بغ مزداپرست، خدایگان شاپور، شاهنشاه ایران و انیران که چهر از یزدان دارد، فرزند بغ مزادپرست خدایگان شاپور، شاهنشاه ایران و انیران که چهر از ایزدان دارد، نوه خدایگان هرمز شاهنشاه».

طاق بستان

ایوان بزرگ:

مهم ترین اثر در طاق بستان، ایوان بزرگ است. این ایوان فضای مستطیل شکلی به عرض 85/7 متر، عمق 65/7 متر و ارتفاع 90/11 متر است. در دو طرف ورودی این ایوان، دو جرز چهارگوش به ارتفاع 27/4 متر ایجاد شده است. پهنای جرز سمت راست 41/1 متر و پهنای جرز سمت چپ 46/1 متر است. بر روی این جرزها، طاقی با قوس نعل اسبی قرار دارد که بیست و چهار سانتیمتر از سطح داخلی جرزها عقب رفته و رفی را ایجاد کرده است. ارتفاع این طاق از کف ایوان تا لبه قوس در قسمت جلو 80/8 متر و در قسمت عقب ایوان 25/9 متر است. قوس طاق نیز در قسمت جلو ایوان بازتر از قوس انتهای ایوان است؛ در قسمت جلو به شکل نیم دایره و در قسمت عقب به شکل نیم بیضی است. بر روی لبه بام ایوان، هفت جان پناه چهار پله ای. هر کدام به ارتفاع 129 سانتیمتر با زاویه قایم وجود دارد. در انتهای ایوان، سکویی دیده می شود. بر روی این سکو دو نیم ستون حجاری شده است. این نیم ستون ها بدون پایه ستون و شامل ساقه ستون و سرستون است. سرستون این نیم ستون ها به شکل هرم مربع القایده معکوسی – تقلیدی از سرستون های بیزانسی – است.

دیوارهای داخلی ایوان بزرگ دارای دو بخش است و هر بخش استادانه تزیین شده و هنوز تمام تزیینات آن بر جای مانده است:

تزیینات نمای ایوان بزرگ:

جرزهای دو طرف مدخل ورودی ایوان با نقش یک درخت تخیلی و قوس ایوان با دو ردیف نقوش گیاهی تزیین شده است: ردیف پایین گل های سه برگی دارد که انتهای آنها به هم وصل شده است. در مرکز قوس ایوان، هلالی نقش شده که به آن دو رشته روبان آویزان است. در لچکی های ایوان نیز نقش دو الهه بال دار(نیکه) دیده می شود. هر کدام از این الهه ها در یک حلقه روبان دار و در دست دیگر، جامی پر از مروارید دارند.

تزیینات انتهای ایوان:

دیوار انتهای ایوان به دو بخش تقسیم شده است. در بالا صحنه تاج ستانی شاه ساسانی و در پایین یک سوارکار نقش شده است:

صحنه تاج ستانی:

در صحنه تاج ستانی، پادشاه ساسانی با صورتی سه رخ و بدنی تمام رخ بر روی سکویی ایستاده است. دست چپ را بر روی قبضه شمشیر گذاشته دست راست را به طرف اهورا مزدا دراز کرده است. جزییات صورت شاه آسیب دیده ولی با توجه به آن چه که باقی مانده است، صورتی فربه، گونه هایی گوشتالو، چشم هایی درشت و ابروهایی برجسته دارد. ریش او به وسیله خطوط مواج عمودی نشان داده شده است.

موهای انبوه و مجعد او بر روی شانه ها ریخته است. این شخص گوشواره ای بر گوش و گردن بندی در گردن دارد؛ گوشواره به شکل حلقه مدوری است و گوی کوچکی به آن آویزان است. گردن بند از دو ردیف مروارید شکل گرفته و در مرکز آن سه دانه درشت مروارید آویزان است.

شاه تاج کنگره داری بر سر دارد؛ پایه آن با دو رشته مروارد و لاک های مربع شکل تزیین شده است. در جلوی تاج، هلالی قرار دارد. بر فراز تاج، دو بال عقاب دیده می شود که نوک آنها به طرف داخل خم شده است. در حد فاصل این دو بال، میله عمودی وجود دارد و بر روی آن یک هلال به چشم می خورد. در داخل هلال نیز گوی بزرگی قرار دارد.

این شخص پیراهن مروارید دوزی شده ای پوشیده است. در قسمت بالا تنه، بر روی پیراهن تسمه هایی شامل سه ردیف مهره های مروارید و پلاک های مستطیل شکل بسته شده است. کمربند او پهن و با چهار ردیف دانه های مروارید تزیین شده است. در پایین کمربند، حمایلی جواهر نشان بسته و شمشیری در جلو به آن آویزان است.

در سمت راست شاه، پیکره اهورا مزدا ایستاده بر سکویی با صورت و بدنی تمام رخ نقش شده است. او دست چپ را بر روی سینه گذاشته و با دست راست حلقه روبان داری را به شاه اهداء می کند. اهورا مزدا درای صورتی کشیده و ریشی بلند و مخروطی است. موهای انبوه و مجعد او بر روی شانه هایش ریخته است . او گوشواره و گردن بندی – شبیه به گوشواره و گردن بند شاه – دارد. تاج او کنگره دار و پایه آن با دو رشته مراورید و پلاک های مربع شکل تزین شده است. موهای انبوه او بدون پوشش رها شده و پیراهن مرواریددوزی شده ای بر تن دارد و روی آن شنل جلو بازی پوشیده است.

در سمت چپ شاه، پیکره آناهیتا با صورت و بدنی تمام رخ، ایستاده بر سکویی نقش شده است. در دست چپ سبوی آب و در دست راست حلقه روبان داری را که به طرف شاه دراز کرده است، دیده می شود. او صورتی گرد و چانه ای کوتاه دارد. بخشی از موهای سر او به صورت گیسوی بافته و بخشی دیگر به صورت انبوه دیده می شود.

آناهیتا گوشواره ای بر گوش و گردن بندی در گردن دارد. گوشواره او به شکل حلقه مدور و گوی کوچکی به آن آویزان است و گردن بندش شامل دو ردیف مروارید است. تاج او از دو بخش تشکیل شده است؛ در قسمت پایه به وسیله دو رشته مروارید و پلاک های مربع شکل تزین و در بخش فوقانی با ردیفی از پالمت های شش لبه ای و پاپیون و روبان بسته شده است. این شخص پیراهن چین دار مروارید دوزی شده ای بر تن دارد و بر روی آن شنل جلو باز بلندی پوشیده است. حاشیه این شنل با دو ردیف دانه های مروارید و قسمت های دیگر آن به وسیله گل های رز تزیین شده است.

نقش سوارکار:

در بخش پایی دیوار انتهای ایوان، نقش یک مرد با صورتی سه رخ و بدنی تمام رخ سوار بر اسب قوی هیکلی حجاری شده است. این شخص کلاه خودی بر سر دارد که تمام صورت و گردن او را به جز چشم ها پوشانده است. بر روی کلاه خود تاجی قرار دارد. بر روی پایه این تاج، نواری با دو ردیف دانه های مروارید دیده می شود. این نوار در پشت سر به وسیله پاپیونی بسته شده است. حاشیه بالایی تاج شیارهای عمودی دارد. در بالای تاج، موها به صورت انبوه و بدون پوشش رها و به وسیله یک پاپیون و دو روبان بسته شده است.

طاق بستان

این شخص پیراهن بلندی با نقش مرغ و ارغن بر تن دارد. بر روی پیراهن، زره ای زنجیر باف پوشیده که تا روی زانو آمده و کمربندی با طرح های دایره ای شکل به کمر دارد. در پایین کمربند، حمایلی با طرح های هندسی به شکل لوزی و دایره دیده می شود و تیردانی نیز به آن آویزان است.

این شخص نیزه بلندی در دست دارد و سپر مدوری برای دفاع در پیش رو گرفته است. صورت و سینه اسب نیز با زره ای تیغه ای پوشیده شده است. بر روی این زده نیز منگوله هایی دیده می شود. بر روی کپل اسب منگوله ای آویزان است و بر روی آن نقش انسان سه سر مشاهده می شود.

بسیاری از مورخین و جغرافی نویسان دوره اسلامی هم چون این فقیه، ابن رسته، ابودل، مسعودی و یاقوت حموی نقش سوار را خسرو پرویز و اسب را شبدیز معرفی کرده اند.

دیوارهای جانبی ایوان:

دیوارهای جانبی ایوان بزرگ صحنه شکار شاهی را نشان می دهد. در دیوار سمت راست، صحنه شکار گوزن و در دیوار سمت چپ صحنه شکار گراز نقش شده است:

صحنه شکار گوزن:

این صحنه در قابی به طول 80/5 متر و عرض 90/3 متر حجاری شده است. در این صحنه، سه ردیف فیل بان گوزن ها را از طریق دروازه ای که در سمت راست حصار تعبیه شده است، به داخل شکارگاه رم می دهند. این گوزن ها به دنبال چند گوزن دست آموز که روبانی در گردن دارند، در حال فرار هستند. در درون شکارگاه، شاه در سه قم نمایش داده شده است: در قسمت بالا، سوار بر اسب آماده شکار است. او شمشیری مرصع به کمر آویخته و کمانی بر گردن دارد. در پشت سر او زنی دیده می شود که چتری در بالای سرشاه گرفته است. در پشت سرشاه، سه ردیف زن نقش شده است: دو ردیف اول به حالت احترام ایستاده اند و ردیف سوم نیز در حال نواختن آلات موسیقی هستند.

در مقابل شاه عده ای از رامشگران بر روی سکویی نشسته اند. برخی از این رامشگران در حال کف زدن و برخی در حال نواختن چنگ هستند. در مقابل رامشگران، چهار نعل به دنبال گوزن ها می تازد. در پشت سر او نیز شش اسب سوار در حال تاخت هستند.

در پایین این صحنه، شاه کمان را بر گردن انداخته است. این مجلس نشان می دهد که شکار پایان یافته است. در سمت چپ حصار، چند نفر شتر سوار، گوزن های کشته را حمل می کنند.

صحنه شکارگزار:

این صحنه در قابی به طول 70/5 متر و عرض 13/4 متر حجاری شده است. در سمت چپ این قاب، دوازده فی که روی هر یک دو نفر سوار شده اند، در پنج ردیف عمودی نقش شده است. این فیل بانان در حال رم دادن گرازها از مخفی گاه باتلاقی خود به درون نیزارها هستند. در قمست بالای صحنه شکار، قایق پارویی دیده می شود و در داخل آن پنج نفر در حال کف زدن هستند. همچنین دو پارو زدن در داخل این قایق دیده می شوند.

در مرکز صحنه، شاه در داخل قایقی ایستاده است و در اطراف او نوازندگان زن قرار دارند. شاه با تیر و کمان در حال تیراندازی به دو گرازی است که به سوی او جهیده اند. در داخل این قایق، چهار نفر دیده می شوند. نفر اول و پنجم، پاروزن و نفر دوم خدمه شاه است و تیری در دست دارد. نفر چهارم نیز چنگ نوازی در حال نواختن چنگ است. در اطراف این قایق، پرندگان و ماهیان در میان گیاهان آبزی در حرکت هستند. در پشت قایق شاه، قایق دیگری که در آن چهار نوازنده زن در حال نواختن چنگ هستند، دیده می شود.

در سمت راست قاب، صحنه پایان شکار نشان داده شده است: در این صحنه شاه در داخل قایقی ایستاده و کمانی باز را به نشانه خاتمه شکار در دست چپ گرفته است. برخلاف صحنه قبل، در کمر شاه شمشیری دیده نمی شود. بر دور سر او هاله ای قرار دارد. در پشت این قایق، قایق دیگری دیده می شود که زنان نوازنده بر روی آن در حال نواختن چنگ هستند.

در پایین این صحنه، نقش پنج فیل سوار در حا ل جمع آوری گرازهای شکار شده، دیده می شود. عمل جمع آوری گرازها، به وسیله خرطوم فیل صورت می گیرد و خدمه فیل ها با گرزهایی که در دست دارند، ضربه آخر را بر گرازها وارد می کنند. در داخل قاب، در قسمت بالا، گرازهای شکار شده بر روی فیل ها نشان داده شده است و در قسمت پایین، گرازها از روی فیل ها بر زمین گذشته شده اند و خدمه در حال قطعه قطعه کردن آنها هستند.

تاریخ گذاری:

در باره زمان ساخت این ایوان در میان محققین سه دیدگاه وجود دارد: اردمان (ERDMANN) ساخت این ایوان را در زمان «پیروز اول» 0459-448 م) می داند. هرتسفلد ساخت آن را به زمان خسرو دوم 0628-590 م) نسبت می دهد و فن گال (VON.GALL) معتقد است این ایوان و نقش های دیوار انتهای آن، در زمان پیروز اول ساخته شدهف ولی صحنه های شکار شاهی در دیوارهای جانبی ایوان متعلق به زمان خسرو دوم است. امروزه در محافل ایران شناسی نظر هرتسلفد طرفداران بیشتری دارد.

سنگ نگاره دوره قاجار

در بخش فوقانی دیوار سمت چپ ایوان بزرگ، سنگ نگاره ای از دوره قاجار با کتیبه ای به خط نستعلیق حجاری شده است. در این سنگ نگاره محمد علی میرزا دولتشاه بر روی تختی نشسته، صورتی فربه، ریشی بلند و سیبلی تاب دار دارد. تاج او از نوع تاج کنگره دار و شبیه تاج پدرش فتحعلی شاه است. پیراهن چین دار قرمز رنگی به تن دارد. کمربندی به کمر بسته، پایین آن حمایلی دیده می شود. به حمایل او شمشیر و خنجری آویزان است.

در کنار اوشعری از «بسمل» شاعر کرمانشاه در مدح او نگاشته شده است. در این شعر، شاعر کوه طاق بستان را به کوه طور و جمال دولتشاه را به جمال حضرت موسی تشبیه کرده و خسرو پرویز را نیز دربان محمد علی میرزا معرفی کرده است.

در سمت راست او، امام قلی میرزا معروف به عمادالدوله به حالت ایستاده، با صورتی سه رخ و بدنی تمام رخ نقش شده است. او دارای ریش کوتاه سیاه رنگی است و تاجه جواهر نشانی بر سر دارد. لباسش پیراهن کشاده بلندی است که متأسفانه رنگ آن از بین رفته است. وی خنجری در کمر بسته و شمشیری در غلاف به سمت چپ آن آویخته است. در سمت چپ محمدعلی میرزا، پسر دیگرش «محد حسین میرزا» نقش شده است. متأسفانه جزییات صورت وی از بین رفته است. تاج او از نوع تاج های کنگره دار و لباسش پیراهن سبز رنگ بلندی است. وی شمشیری در غلاف به حمایلش بسته است.

در جلوی محمد علی میرزا، «آقا غنی» به حالت ایستاده، با صورت و بدنی تمام رخ نقش شده است. تاج او مخروطی شکلف لباسش بلند و قرمز رنگ و به حمایلش خنجری آویزان است.

در سمت چپ سنگ نگاره، کتیبه ای به خط نستعلیق نوشته شده است. این کتیبه به صورت وقف نامه و مضمون آن حاکی از اختصاص درآمد سه دانگ از مزارع «کبودخانی» برای انجام مراسم عزاداری امام حسین(ع) در ماه عاشورا و سایر عزاها است. طبق کتیبه، این سنگ نگاره در سال 1237 ه.ق به دستور آقا غنی – خواجه باشی محمد علی میرزا – و توسط میرزا جعفر سنگ تراش حجاری شده است.


غار قوري قلعه

غار قوری قلعه، بزرگترین غار آبی خاورمیانه با قدمت ۶۵ میلیون سال است که در استان کرمانشاه می‌باشد. این غار در ۲۵ کیلومتری شهر روانسر و در کنار جاده روانسر-پاوه و مجاور روستایی به همین نام قرار دارد.

طول این غار ۱۲ کیلومتر و عمق آن ۳۱۴۰ متر است و به عنوان یکی از هفت اثر طبیعی ملی ایران، به ثبت رسیده‌است. در سال ۱۳۵۵ یک گروه از غارشناسان انگلیسی و در سال ۱۳۵۶ و نیز گروه دیگری از غارنوردان فرانسوی موفق به کشف کامل این اثر شدند.

ژرفای حوضچه‌های این غار به ۱۴ متر می‌رسد همچنین دمای درون غار ۷ تا ۱۱ درجه‌است و در تمام فصول سال ثابت است.[نیازمند منبع] این اثر طبیعی دارای تالارهای زیبا در ۱۴۰۰ متری و ۵۰۰ متری به نام‌های تالار ریم، تالار کوهان شتر، تالار مسیر برزخ، تالار بلور و تالار عروس می‌باشد.این غار یکی از زیباترین جاذبه‌های دیدنی شهرستان روانسر می‌باشد.

علت نام گذاري غار قوري قلعه

روستايي به همين نام در نزديكي اين غار قرار دارد كه در ايام قديم اطراف اين روستا را قلعه هاي مختلفي در بر گرفته كه شكل يكي از اين قلعه ها شبيه قوري بوده است به همين دليل نام اين روستا و اين غار به قوري قلعه نامگذاري شد.

در روايتي ديگر، اينكه چرا روستا و غار را قوري قلعه ناميده اند به دوره ساسانيان باز مي گردد. درآن دوره دژي بزرگ و مستحكم بنا شد كه هم اكنون نيز آثاري از آن به جاي مانده است، اين دژ به جهت بزرگي بعدها از سوي  كرد زبانان آن منطقه به گورا قلا ناميده شد.

كلمه گورا در زبان كردي به معناي بزرگي و قلا به معناي قلعه يا دژ مي باشد، در اثر گذشت زمان اين نام به تدريج تغيير كرده و به نام هاي گوري قلاو در آخر به قوري قلعهمعروف شده است.

بعدها پس ار ساختن آبادي در كنار دژ همان نام يعني قوري قلعه به روستا اطلاق شد، از طرفي چون نزديكترين محل سكونت به غار همين ده است؛ بنابر اين اسم غار را نيز قوري قلعه گذشتند.


پرونده:Cave of ghori ghal.jpg

  • مدیر سایت
  • ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
  • 527 بازدید

اشتراک گذاری :  |   |   |   |   |   |