برنامه یک و نیم روزه پیمایش تنگ تیزاب در آخرین روز از تیر ماه و اولین روز از مرداد ماه به همراه 6 نفر از همنوردان به اجرا گذاشته شد.
گزارش دره نوردی تا سرچشمه تنگ تیزآب
تعداد 6 نفر از همنوردان در ساعت 14:30 روز پنجشنبه مورخ 31/04/1395 در محل قرار همیشگی (میدان معلم) دور هم جمع شدیم. 15 دقیقه بعد (ساعت 14:45) با دو دستگاه اتومبیل سواری به سمت اردکان به راه افتادیم.
حدود ساعت 16:30 دقیقه به شهر زیبای سپیدان رسیدیم و مسیر خود را به سمت شهر یاسوج ادامه دادیم. پس از طی مسافت 15 تا 20 کیلومتر و عبور از چند روستا (باغستان، ریگون و …) در نزدیکی تنگ تیزآب توقف کوتاهی برای خرید، داشتیم. در آنجا دوستان برخی از اقلام (خوراکی) مورد نیاز پیمایش را تهیه نمودند. مجدد به راه افتادیم. در سمت راست جاده (سمت تنگ تیزآب) حوضچههای پرورش ماهی دیده میشد. پس از طی تقریباً 2 کیلومتر، در سمت راست جاده، تابلو تنگ تیزآب (تفرجگاه تنگ تیزآب) مشاهده گردید. در کنار راه ورود به سایت تفرجگاه، پایگاه جادهای هلال احمر و یک هتل نیز دیده میشود. اتومبیلهای خود را روبروی پایگاه هلال احمر (مستقر در ورودی تنگ تیزآب) پارک نمودیم. اکنون عقربههای ساعت، ساعت 17:00 را نشان میداد. وسایل را از ماشینها پیاده نمودیم و آماده حرکت شدیم. در ساعت 17:25 حرکت خود را به سمت سرچشمه تنگ تیزآب آغاز کردیم.
در همان ابتدای مسیر به آب زده و از رودخانهای که در امتداد جاده اردکان ـ یاسوج بود، گذشتیم. از سمت راست درِ ورودی تفرجگاه تنگ تیزآب که جادهای خاکی و ماشینرو بود، پیش رفتیم. حدود یک دقیقه بعد مجدد از عرض رودخانهای که به رودخانه اول متصل میشد، عبور کرده و در سمت چپ رودخانه قرار گرفتیم. اندکی که پیش رفتیم، از یک راه در میان بوتهها و درختان به سمت چپ بالا رفتیم و در میسر جادهای خاکی و ماشینرو در امتداد رودخانه به سمت سرچشمه حرکت خود را ادامه دادیم. در سمت راست مردم به صورت گروهی در باغها که یا شخصی و یا اجارهای بود نشسته بودند. پس از طی مسافت کوتاهی به لوله انتقال آب رسیدیم و در امتداد این لوله پیش رفتیم. در سمت راست در آن طرف رودخانه، حوضچههای پرورش ماهی مشاهده میشود. در بستر رودخانه حوضچهها و آبگیرهایی مشاهده میشود که وسوسه انگیز برای رفتن و شنا کردن بودند. همچنان به مسیر خود ادامه داده و در این بین مجبور به چندین بار عبور از عرض رودخانه شدیم. هر بار که با آب میزدیم، خنکای آب را بیشتر حس میکردیم. اکنون در سمت راست رودخانه قرار داریم و در مسیر حرکت به مکانی رسیدیم که مجبور شدیم دست به سنگ شده و ارتفاع 2 یا 3 متری را بالا برویم. کنون در سمت چپ حوضچهای قرار داشت با عمق زیاد و البته تخت سنگی که بالای حوضچه بود و مناسب برای پریدن به درون آب. در سمت دیگر رودخانه درختان سر در هم کرده بودند و سایه مناسبی ایجاد شده بود و میتوانستید محلی برای نشستن و استراحت بیابید. کسانی که برای تفریح به تنگ تیزآب میآیند، حداکثر تا اینجا پیش آمده و اطراق می کنند. اما گروه به مسیر خود ادامه داد و مجدداً دست به سنگ شده و 3 الی 4 متری را بالا رفتیم. در این محل نیز درختان سایه ایجاد کرده بودند اما زمین شیبدار بود و محلی برای نشستن وجود نداشت. در این مکان کارگاهی جهت حمایت زده شده و با حمایت از کناره کوه در سمت راست و دره در سمت چپ عبور کرده و به مسیر خود ادامه دادیم. در ادامه از یک ریزال مسیر خود را با سمت بالا ادامه دادیم. ساعت 19:10 مجدد نیاز به دست به سنگ شدن داشت تا بتوانیم بخشی از مسیر که در حدود 15 متر بود را بالا رفته و به خط الراس برسیم. این کار نیز به خوبی توسط همه همنوردان انجام شد و ساعت 19:45 همگی بر روی خط الراس قرار داشتیم (به طور کلی تا اینجا موبایل کم و بیش دارای آنتن دهی بود). چند دقیقه استراحت کرده و مجدد به حرکت خود ادامه دادیم؛ خط الراس را گرفته و حدود 10 دقیقهای بر روی خط الراس حرکت کردیم. در ساعت 20:00 روی خط الراس نزدیک دیواره قرار داشتیم که میبایست به سمت دره (رودخانه) پایین میرفتیم. مسیر به صورت ریزال با شیب زیاد بود. چند دقیقهای که، حرکت کردیم تصمیم گرفته شده که بجای ریزال تا جایی که امکان دارد از روی سنگها که آنها هم دارای شیب زیادی بودند حرکت کنیم. زیرا اصطکاک بهتری وجود داشت و امکان لیز خوردن کمتر بود. در مسیر غاری بزرگی وجود داشت که حدس زده میشد که بتواند لانه خرس باشد. با توجه به فضولات خرس که در جای جای این شیب دیده میشد، این حدس خیلی دور از واقعیت هم به نظر نمیرسید. بالاخره در ساعت 20:45 شیب را پشت سر گذاشته و به کنار رودخانه رسیدیم. چه آرامش و سکوتی؛ تنها صدایی که شنیده میشد صدای آب بود و بس. اندکی پایینتر (سمت چپ) در زیر درختان محل مناسبی برای برقراری کمپ مشخص شد. ساعت 21:10 چادرها زده شده بودند و دو تن از همنوردان به دنبال جمعآوردی چوب جهت آتش اطراف را جستجو کردند. 15 دقیقه بعد در کنار آب، همان محلی که در ابتدا به کنار رودخانه رسیده بودیم، آتش افروخته شد. زیر اندازها پهن گردید و همنوردان دور هم جمع شدیم. آقای فرداد و خانم قدرتی مشغول تهیه “ماست ـ دوغ ـ خیار” شدند. پس از آماده سازی شام، ساعت 21:45 شام صرف شد. عجب “ماست ـ دوغ ـ خیاری” شده بود! جای همگی خالی، خیلی چسبید! تا ساعت 45 دقیقه بامداد (00:45) دور هم جمع بوده و از آرامش محل استفاده کرده، در مورد راهها و مسیر بازگشت و مسایل مربوطه صحبت کردیم. در این بین آقای هنرور مطابق برنامههای قبل، با نوشیدنیهای چای، آویشن و … در کتری همیشگی! که روی آتش تهیه شده بود همه را مستفیض نمودند. ساعت 0:45 جهت استراحت به درون چادرها رفتیم.
صبح روز جمعه اول مرداد 1395، در یک هوای سرشار از اکسیژن از خواب بیداد شدیم. ساعت 7:30 همه همنوردان خارج از چادرها بودند و هر کس به کاری مشغول بود. یکی آتش را احیا میکرد، یکی به دنبال جمعآوری شاخه بود، دیگری سفره میانداخت و …. ساعت 8:00 بساط صبحانه گستره و مشغول خوردن صبحانه شدیم. از آنجایی که هوا عالی بود، اشتهای ما هم باز شده بود؛ صرف صبحانه خیلی به طول انجامید. ساعت 9:30 مجدد به جمعآوری چوب پرداختیم چرا که بعد از آب تنی نیاز آتش برای گرم کردن خودمان داشتیم. حدود ساعت 10 بعد از آنکه آفتاب بالا آمده بود و به ظاهر کمی آب گرمتر شده بود، دوستان تن به آب زدند، شنا و آب بازی کردند. آب واقعاً سرد بود! در حدود ساعت 11:30 عملیات آبی به پایان رسید، برخی از دوستان به استراحت در آفتاب جهت گرم شدن و احیاناً خشک شدن پرداختند. پس از حدوداً یک ساعت لمیدن در آفتاب در ساعت 12:30 ناهار صرف شد که خانم قدرتی مجدد “ماست ـ دوغ ـ خیار” خوشمزهای درست کرده بودند. پس از صرف ناهار به جمع کردن چادرها و وسایل پرداختیم. ساعت 13:45 جهت بازگشت حرکت خود را آغاز نمودیم. تقرباً همان مسیری که روز گذشته طی نموده بودیم تا به کنار رودخانه برسیم را در پیش گرفته و صعود کردیم. اما این بار سعی کردیم تماماً از روی سنگها صعود کنیم. شیب خیلی زیاد بود [فکر میکنم در حدود 45 تا 50 درجه]. پس از یک ساعت صعود به خط الراس رسیدیم و از سمت دیگر کوه پایین رفتیم. چند متری که پایین رفتیم، در ساعت 15:00 کارگاهی زده شد و همنوردان با زدن گره بولین و تحت حمایت مسیر 15 متری که دیروز صعود کرده بودیم را به راحتی فرود رفتند. پس از آن مسیر ریزال را در پیش گرفته و به محل کارگاه دیروز رسیدیم. مجدد گارگاه برپا شد و همنوردان تحت حمایت پایین رفتند. با چند متر دست به سنگ، به حوضجه آب رسیدیم. همنوردان با پرش از روی تخته سنگ مجاور حوضچه، تنی به آب زدند. پس از آن دست به سنگی دیگر و چند بار عبور از عرض رودخانه به لوله انتقال آب رسیده و در امتداد این لوله به سمت جاده اصلی پیش رفتیم. مسیر برگشت در واقع همان مسیر رفت بود با این تفاوت که این دفعه پس از رسیدن به لوله انتقال آب، از رودخانه عبور نکرده و در مسیر جاده خاکی حرکت کرده تا به جاده اردکان ـ یاسوج رسیدیم. در ساعت 17:50 به محل پارک اتومبیلها در جلو پایگاه امداد جادهای هلال احمر رسیدیم. آبی به صورت زده، وسایل را در اتومبیلها قرار داده و در ساعت 18:10 به سمت اردکان به راه افتادیم. جاده به نسبت دیروز اندکی شلوغتر شده بود. پس از رسیدن به اردکان، بیدرنگ به سمت شیراز راندیم. هر چند که تعداد ماشینها به نسبت روز گذشته زیاد بود اما مشکلی در حرکت وجود نداشت. ساعت 19:30، پس از گذشتن از دو راهی قلات و نرسیده به گویم، به ترافیک قابل توجهی برخورد کردیم و حرکت بسیار کند شد. در ساعت 19:45 در دوکوهک توقف کوتاهی داشته و مهمان یکی از همنوردان گرامی به صرف پالوده ـ بستنی، دعوت شدیم. در ساعت 19:55 مجدد به راه افتادیم. با گذشتن از پلیس راه، به علت عملیات پلسازی، مجدد به ترافیک برخورد کردیم. در نهایت در ساعت 20:40 به میدان معلم رسیدیم.
بدین ترتیب یکی دیگر از برنامههای گروه به خوبی و خوشی، در کمال صحت و سلامت همه همنوردان به اتمام رسید.
همنوردانی که در این پیمایش حضور داشتند:
خانمها: حمیده افتخاری (کمک سرپرست، امدادگر بانوان) و بیتا قدرتی (تصویر بردار)
آقایان: محسن سالاری (سرپرست، امدادگر آقایان)، آژنگ فرداد، دارا فاضل و حمیدرضا هنرور (مسئول مالی).