تا قبل از سال 1960 كمتر كسي واژه بوم شناسي را شنيده بود و لغت محيط زيست وراي مسائل اجتماعي و سياسي معناي ديگري نداشت؛ با انتشار كتاب برجسته راشل كارسون به نام ‹‹ بهار خاموش ›› و همچنين بروز حوادث عمده ي زيست محيطي از قبيل نشت نفت در سواحل جنوبي كاليفرنيا و اعلام پر سر و صداي خطر انقراض بسياري از گونه ها از جمله نهنگ، فيل و بيشتر پرندگان آواز خوان محيط زيست به موضوعي فراگير تبديل شد .
در اين مورد مثل هر موضوع اجتماعي و سياسي ديگر ابتدا فقط اقليت كوچكي اهميت محيط زيست را درك مي كردند و لذا لازم بود تا براي تاكيد بر اين مسئله بر جنبه هاي منفي آن پا فشاري شود تا افكار عمومي به سمت مسائل زيست محيطي جلب گردد. بنابر اين دوره هاي اول محيط گرايي جديد عموما به مقابله بين دو گروه مي گذشت : گروه محيط گرايان يا طرفداران حفظ محيط زيست و گروه طرفداران توسعه كه هر گروه خود را ناجي جهان مي ديد و ديدگاهاي گروه ديگر را اغراق آميز جلوه مي داد.
محيط گرايان معتقد بودند اگر مردم نظر خود را نسبت به محيط زيست تغيير ندهند جهان نابود خواهد شد پس كليد نجات جهان به صورت تفكر جهاني جديدي، در دست آنهاست والبته در پايه ريزي اين عقيده ي آنها علم ، ادراك و واقعيتها جنبه ثانوي داشت. از ديد محيط گرايان توسعه اقتصادي و اجتماعي به معني انهدام محيط زيست ، پايان تمدن و انقراض نسل بشر است .
از سوي ديگر طرفداران توسعه عقيده داشتند كه سلامت اقتصادي و اجتماعي و پيشرفت شرط رفاه مردم و شكوفايي تمدن است. از ديدگاه آنها نظرات محيط گرايان با تاكيدي كه به زبان مردم بر محيط زيست مي گذاشتند خطرناك و افراطي بود، تاكيدي كه به عقيده ي طرفداران توسعه بنيانهاي تمدن را نابود مي كرد و به تباهي شيوه جديد زندگي بشر منجر ميشد .
فقدان اطلاعات علمي و دانش فني بر محدوديتهاي روشهاي اوليه ي طرح مسائل زيست محيطي مي افزود. علم محيط زيست هنوز در مراحل كودكي خود بود.
امروزه وضعيت تا حد قابل ملاحظه اي تغيير كرده ، محيط زيست به عنوان يك مسئله اجتماعي و سياسي عمده مورد قبول واقع شده است . امروزه تفاهم عمومي حكايت از آن دارد كه راه حل واقعي محيط زيست بايد انسان را هم شامل گردد و متكي به آن باشد و انسان مي بايد به دنبال پايداري نه فقط براي محيط زيست بلكه محيطي براي فعاليتهاي اقتصادي خود باشد تا شايد بشريت و محيط زيست بتوانند آينده ي طولاني تري داشته باشند.
حال آنكه اهميت مسائل محيط زيست مورد قبول واقع شده است ، وقت آن است كه براي حل اين مسائل به دنبال راه حلهاي واقعا ديرپا باشيم . وقت آن است كه از راه حلهاي شعاري كه اغلب داغ و پر هبجان پيش مي رود اما نبياني ندارندة بپرهيزيم و در جست و جوي دستيابي به راه حلهاي معقول و سنجيده حركت كنيم .
محيط زيست يك مسئله پيچيده و چند جانبه است كه علوم مختلفي را در بر مي گيرد.پنج رشته فكري تمامي اين طيف از مسائل را به هم متصل و متحد مي كند كه شامل :
– فوريت مساله جمعيت روز افزون انساني.
– اهميت محيط زيست شهري.
– نياز به پايداري منابع.
– اهميت داشتن ديدگاه هاي جهاني راجه به مسائل زيست محيطي .
– ارزش گذاري بر محيط زيست بر مبناي توجيه هاي منفعت طلبانه، بوم شناختي، زيباشناختي و اخلاقي و نقش اين ارزشها در تصميم گيريهاي پيش روي ما.
با اين مسائل كه ذكر شد درك مسائل زيست محيطي آسانتر خواهد شد و شالوده بهتري براي ايجاد محيط زيستِ بهتر جهاني با منابع پايدارتر در آينده به وجود خواهد آمد.
منبع: شناخت محيط زيست، دانيل بوتكين ، ادوارد كلر، ترجمه استاد عبدالحسين وهاب زاده