از ديرباز تا کنون، آتش در نزد ايرانيان از ارزش و جايگاه خاصي برخوردار بوده است و بيشتر جشن ها و آيين ها پيوند نزديکي با آتش داشته و دارند. گمان مي رود که جشن چهارشنبه سوري نوع تغيير يافته اي از گاهنبار «همس پت ميديم گاه» ششمين و آخرين گاهنبار سال است.

 دل هر ايراني آتشکده اي است»
پيشينه ي جشن چهارشنبه سوري
بخش نخست اين واژه يعني «همس» از «هم» به معني گرما و تابستان در زبان اوستايي گرفته شده است و واژه ي همس پت ميديم روي هم به معني برابر شدن روز و شب و آغاز گرما است و اين گاهنبار در روز نخست پنجه ي پايان اسفندماه برگزار مي شده است.

در هيچيک از متون باقيمانده ي پيش از اسلام اشاره اي به جشن چهارشنبه سوري نشده است. در اوستا، کتيبه هاي عيلامي، هخامنشي، اشکاني و ساساني و نيز در متون پهلوي و حتي در روايت هاي مورخان يوناني درباره ي ايران نيز درباره ي جشن چارشنبه سوري سخني گفته نشده است.
متون دوران پس از اسلام نيز در اين باره تقريبا ساکت بوده اند، حتي در آثار محقق دقيقي همچون «ابوريحان بيروني» نيز درباره ي آن توضيحي داده نشده است. اما برخي اشاره ها در تعدادي از متون کهن، نشان دهنده ي اين است که گويا چارشنبه سوري نه تنها برگزار مي شده، بلکه از آن به عنوان «عادت قديم» نيز نام برده شده است.[1]
نخستين و کهن ترين کتابي که در آن به چنين آتش افروزي اشاره شده است، کتاب «تاريخ بخارا» نوشته ي ابوبکر محمد بن جعفر نرشخي (286 تا 358 هجري قمري) است. در اين کتاب که به نام «مزارات بخارا» نيز شناخته مي شود، واقعه اي به شرح زير از ميانه ي سده ي چهارم و زمان «منصور بن نوح ساماني» نقل شده است :

«… و چون امير منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سيسد و پنجاه، به جوي موليان، فرمود تا آن سراي را ديگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضايع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آن گاه امير به سراي بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون «شب سوري» چنان که «عادت قديم» است، آتشي عظيم افروختند. پاره اي از آن بجست و سقف سراي در گرفت و ديگر باره جمله سراي بسوخت.»[2]
در اين روايت هرچند به صراحت به زمان برگزاري جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و نيز «شب سوري» گويا اشاره به مراسم چارشنبه سوري دارد که شايد در آن زمان، انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبيت نشده بوده است.

دومين متن کهن که اشاره اي هرچند غير مستقيم به جشن چارشنبه سوري دارد، شاهنامه ي فردوسي است. در داستان بهرام چوبينه با «پرموده» پسر ساوه شاه آمده است که هنگامي که هر دو سپاه آماده ي رزم بودند، ستاره بيني بهرام را پند مي دهد که :

ستاره شمر گفت بهرام را          که در «چارشنبه» مزن کام را
اگر زين بپيچي گزند آيدت          همه  کار  ناسودمند  آيدت
يکي باغ بُد درميان سپاه        از اين روي و زان روي بُد رزمگاه
بشد «چارشنبه» هم از بامداد    بدان  باغ  که  امروز  باشيم  شاد
ببردند پر مايه گستردني          مي و رود و رامشگر و خوردني
.
.
.
ز جيهون همي آتش افروختند       زمين و هوا را همي سوختند [3]
درباره ي اين سروده هاي شاهنامه ذکر چند نکته ضروري است :

نخست اينکه بر مبناي واژه نامه ي «فريتس وُلف»، در سراسر شاهنامه به جز يکشنبه و چارشنبه، روز ديگري از هفته نام برده نشده است و تنها باري که از چارشنبه ياد شده، در همين داستان و همين جشني است که در زمان بهرام چوبين انجام شده و اين کهن ترين يادکرد جشن چارشنبه در متون است. هرچند که زمان سرايش شاهنامه چند دهه پس از تاريخ بخارا بوده است، اما موضوع داستان به سدها سال پيش از آن باز مي گردد.

دويم اينکه آوردن نام چارشنبه در داستان بهرام چوبين خود دليل ديگري است که روزهاي هفته در ايران باستان وجود داشته است.

سيُم اينکه برخلاف اعتقاد عربان که روز چارشنبه را نحس و بديُمن مي پنداشتند و اين اعتقاد در آثار جاحظ و حتي منوچهري دامغاني نيز راه يافته است، اما ايرانيان نه تنها اين روز، بلکه هيچ روز و زمان ديگري را نحس نمي پنداشتند و بخصوص چارشنبه را «گاهِ کام و جشن» دانسته اند.[4]

اين جشن با «آب» نيز در پيوند است و در برخي نقاط، پريدن از روي نهر يا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزه هاي آب ديده شده است. در شيراز دختران و زنان از بامداد چارشنبه سوري تا پايان روز به آب تني در چشمه ي کنار آرامگاه سعدي مي پردازند و پسانگاه پسران و مردان آن را ادامه مي دهند.

در آذربايجان (و نيز در جمهوري آذربايجان کنوني (اَران)) جشن چارشنبه سوري در هر چهار چارشنبه ي اسفندماه برگزار مي شود. برخي جشن چارشنبه سوري را به دليل نبود روزهاي هفته در ايران باستان، جشني نوساخته قلمداد مي کنند در حالي که اين پندار درست به نظر نمي رسد. هرچند که از دلايل و ديرينگي چارشنبه سوري آگاهي چنداني در دست نيست، اما شواهد متعددي در وجود نام  روزهاي هفته در ايران باستان در دست است و از جمله در شاهنامه ي فردوسي هم به نام روزهاي هفته و هم به جشن آتشي در «چارشنبه روز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال مي رود که اين جشن با جشن «فروردگان» در بيست و ششم اسفند و نيز با خانه تکاني پايان سال و پاکيزگي خانه در پيوند باشد. پريدن از روي آتش نيز بر خلاف برخي پندارها بهيچ وجه بي احترامي به آتش نيست، بلکه اين کار بگونه اي نمادين براي سوزاندن و پاک کردن همه ي بدي ها و نادرستي ها و کدورت ها انجام مي شود. سرودها و ترانه هاي معروف چارشنبه سوري نيز به اين نکته اشاره دارند.[5]

گستره ي برگزاري جشن چهارشنبه سوري
در همه ي سرزمين هاي ايراني در فاصله ي پنج هزار کيلومتري کردستان تا چين، آيين جشن چهارشنبه سوري به همراه مراسم جانبي بسيار متنوع و زيباي آن و سرايش ترانه هاي شادي بخش و جشن و پايکوبي برگزار مي شود. گستره ي برگزاري اين جشن حوزه ي حضور فرهنگ ايراني را نشان مي دهد. اين گستره نه تنها کشور ايران بلکه از سرزمين هاي شرق عراق و شمال آن (کردستان غربي)، شمال سوريه، شرق ترکيه، جنوب روسيه (داغستان و چچنستان)، آذربايجان و قفقاز، ارمنستان، غرب پاکستان، افغانستان، جنوب ترکمنستان، تاجيکستان، ازبکستان، قرقيزستان، غرب و شمال هند وغرب چين تشکيل مي شود.[6]

مراسم شب چهارشنبه سوري
در شب چهارشنبه سوري، به جز روشن کردن سه يا هفت کوپه آتش به ياد سه پند بزرگ ايرانيان، «انديشه ي نيک»، «گفتار نيک»، و «کردار نيک» و يا هفت امشاسپند «هرمزد»، «وهومن»، «ارديبهشت»، «شهريور»، «سپندارمذ»، «خورداد» و «امرداد»، مراسمي ويژه اي نيز برگزار مي شود مانند :
آتش افروزي بر فراز خانه ها و بلندي ها، خانه تکاني پيش از چهارشنبه سوري، خريدن آيينه و کوزه ي نو، خريد اسفند (اسپند دانه)، چراغاني، تهيه و خوردن آجيل هفت مغز، کوزه شکستن، فال گوش ايستادن، فال کوزه، ريختن آب قليا و آب دباغ خانه به گوشه و کنار خانه، به صحرا رفتن در روز چهارشنبه سوري، تخم مرغ شکستن، شال اندازي، قاشق زني، گره گشايي از بخت دختران با بستن قفل به گردن يا گوشه اي از چادر، نشستن روي چرخ کوزه گري، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فرياد زدن خواسته ها در چاه قديمي، کمک خواستن از «چهارشنبه خاتون»، رنگ کردن خانه با گِل هايي به رنگ آبي و زرد، پختن آش ويژه ي چهارشنبه سوري و …

گزيده اي از مراسم ويژه ي چهارشنبه سوري در جاي جاي ايران
مراسم قاشق زني که تقريبا در همه ي سرزمين هاي ايراني برگزار مي شود بدين گونه است که مردم و بعضا کودکان کاسه و قاشق را به هم کوبيده و در پشت در پنهان مي شوند و صاحبخانه نيز تخم مرغ يا تنقلاتي داخل کاسه مي گذارد. قاشق زنان چه مرد چه زن اغلب خود را با چادر مي پوشانند.

در تاجيکستان و ازبکستان، در بخارا و سمرقند و شهر سبز، در شب چهارشنبه سوري همه ي مردم شستشو مي کنند و مردان پس از تراشيدن موي سر خود از روي بوته ي آتش فروزان مي پرند و مي گويند : «روي پاک از تو، دامن پاک از ما»[7]

در بدخشان و شمال افغانستان نيز دختران موي سر خود را به چهل رشته تقسيم کرده و آن را مي بافند و در انتهاي رشته ي موها تـَرکه ي ظريفي مي بندند تا تمام چهل رشته به ترتيب در کنار يکديگر قرار گيرند و هنگام پريدن از روي آتش مي گويند : «به روي مبارکت گردم. زردي مرا گير و سرخي ات را بده». در بعضي از دهات درواز بدخشان از شب تا بامداد نوروز برگرد آتش مي نشينند و مي رقصند.

در غرب چين در شهرهاي يارکند و تاشغورقان و نيز در کاشغر مردم در اطراف درخت کهنسالي که آن را يادگار آرش تيرانداز و آن جا را مرز ايران مي دانند، آتش مي افروزند و مي گويند «زيان و زحمتمان را افشانديم و سوزانديم».

در آذربايجان، جعبه هاي کوچکي با کاغذهاي رنگين به شکل کجاوه درست کرده و ريسماني به آن مي بندند و از روزن سقف خانه يا پنجره به داخل آويزان مي کنند، صاحب خانه نيز شيريني و خوراکي هاي را که از پيش آماده کرده درون اين کجاوه ها مي ريزد.

در روستاي هشترود مراغه، هفت سنگ بر پيرامون بام خانه مي چينند و در ميان بام، آتش را در کنار کاسه ي آبي برمي افروزند و پس از پايان مراسم، کاسه ي آب را بر سر خانواده يا همسايگان خالي مي کنند و براي آنان با گفتن «زندگي تان به روشني درآيد» زندگي خوب و روشنايي آرزو مي کنند.

در بسياري از روستاهاي استان مرکزي ايران جواناني که نامزد دارند از روي بام خانه ي دختر، شال خود را پايين مي کنند و دختران در گوشه ي آن شال شيريني و تخمه مي پيچند. اين رسم را «شال اندازي» مي گويند.

در کرمانشاه زنان آبستن با آوردن هيزم براي آتش چهارشنبه سوري، باور دارند که هر چوبي که در آتش مي گذارند پليدي ها و وقايع ناگوار را از فرزندشان دور مي کنند.

مردم شاه آباد (اسلام آباد) استان کرمانشاه، چهارشنبه سوري را جشن پيروزي کاوه ي آهنگر بر ضحاک مي دانند و هر ساله به پاس اين پيروزي در کوه هاي پيرامون شهر و روستا آتشي بزرگ برافروخته و با خواندن آوازهاي گروهي و جشن و پايکوبي تا نيمه هاي شب بر گرد آتش مي چرخند.

زرتشتيان روستاي مريم آباد يزد نيز بر اين باورند که آتش چهارشنبه سوري، آتشي است که «منيژه» به هنگام کوشش براي رهايي «بيژن» از چاه، بر سر دهانه ي چاه روشن کرده است.

در خراسان هر خانواده چهارشنبه سوري را با سه يا هفت بوته ي آتش آغاز کرده و همه ي اعضا خانواده از روي آتش مي پرند و مي خوانند : «آل به در، بلا به در، دزد به در و حيز از دهات به در» و پس از پايان مراسم آتش را به حال خود مي گذارند تا خاموش شود و آب ريختن و دميدن بر آتش را گناهي بزرگ مي دانند.

در روستاي آزادور در دشت جوين خراسان نيز، سبزه ي نوروزي را در بين بوته هاي آتش قرار داده و از روي آن هم مي پرند در حاليکه آيينه و کاسه ي آبي نيز در کنار آتش به چشم مي خورد.

  • مدیر سایت
  • ۱۸ اسفند ۱۳۹۰
  • 383 بازدید

اشتراک گذاری :  |   |   |   |   |   |