ساعت 5:45 دقیقه از میدان معلم به سمت سپیدان حرکت کردیم. ساعت 7 در مجتمع تفریحی ستاره دالین به مدت ده دقیقه توقف داشتیم و قرار شد برای از دست ندادن زمان، صبحانه در مینی بوس صرف شود.
حدود یک کیلومتر بالاتر از دو راهی شش پیر یک راه فرعی خاکی وجود دارد که ما را به تنگ دلخان می رساند. ما اشتباها از این دوراهی رد شدیم و از روستای ابنو هم گذشتیم و تا متوجه شدیم و راه آمده را برگشتیم حدودا یک ساعت طول کشید. ساعت 9 صبح پیاده روی را از جاده ی خاکی شروع کردیم و به تدریج بالا رفتیم. در سمت راست جاده چند چادر عشایری و در سمت چپ یک کارخانه ی بسته بندی آب
معدنی قرار داشت. پس از 45 دقیقه پیاده روی به فضای سرسبز و خوش آب و هوایی پر از درختان گردو رسیدیم و حدود 15 دقیقه استراحت کردیم. اعضای گروه ابتدا شروع به چیدن گردوها کردند و وقتی متوجه شدند که این درختان ممکن است متعلق به باغ شخصی باشد دست از چیدن گردوها برداشتند! پوشش گیاهی منطقه شامل درختان گردو، بادام، درخت قاصدک و درختانی شبیه به درخت کیالک بود. راه پاکوب از کنار راه آب باریکی که لوله کشی شده بود ادامه پیدا می کرد تا به تنگ دلخان برسد. پس از حدود دو ساعت پیاده روی به تنگ رسیدیم و تا ساعت دو بعدازظهر مشغول گشت و گذار در منطقه شدیم. تنگ
دلخان به واسطه ی وجود روستای زیبای دلخان به این نام نامیده شده است. در پایین ترین قسمت تنگه، آرامگاه امام زاده پیر محمد وجود دارد که به همین مناسبت اطراف این آرامگاه تبدیل به یک تفرجگاه زیبای عمومی شده و خانواده های زیادی برای تفریح به این مکان می آیند. ولی مشکل بسیار بزرگی که چشم ها را اذیت می کرد، تراکم بیش از حد زباله در این محوطه بود. با توجه به این که اینجا یک مکان گردشگری است و حتی برای سلامت و بهداشت خود مردم روستا، دهداری باید سریعا دست به کار شده و حداقل هفته ای دو بار نسبت به جمع آوری زباله های روستا توسط ماشین های حمل زباله
اقدام کند. در راه برگشت به شیراز در دو طرف جاده مکان هایی دیده می شد که به نظر می آمد مردم روستا زباله های خود را در آنجا تخلیه کرده اند و بنابراین نمی توان فقط گردشگران را مسوول تمام کوتاهی ها دانست. جالب این بود که متولیان امامزاده از تمام خودروهایی که به محوطه وارد می شدند ورودی دریافت می کردند. اما دریغ از کمترین توجهی نسبت به پاکسازی محیط ومخصوصا سرویس بهداشتی که در حد غیر قابل تصوری آلوده بود.
از آلودگی محیط که بگذریم زیبایی درختان و باغ های اطراف بسیار چشم نواز بود. اگر از پایین تنگه با چشم هایتان باغ های بسیار زیبای گردو و سیب های قرمز را دنبال می کردید که شاخه هایشان زیر بار سنگینی اینهمه سیب سرخ خم شده بودند! پس از آن به سپیدارهای بلند می رسیدید و سپس پوشش گیاهی استپ در ارتفاعات جلوه گر می شد تا به قله ی کوه برسید. برای لذت بردن از این مناظر زیبا و بدیع حقیقتا یک روز زمان بسیار کمی بود.
پس از صرف ناهار و کمی استراحت، به سمت پایین تنگه حرکت کردیم و سوار مینی بوس شدیم. ساعت 4 بعدازظهر بیرون آمده و به سمت شیراز به راه افتادیم. راههای کوهستانی و پرپیچ و خم این روستا دقیقا یادآور جاده های زیبای شمال مانند جاده ی چالوس است با این تفاوت که دست طبیعت در شمال بخشنده تر بوده است ولی این موضوع ذره ای از جذابیت و زیبایی جاده ی شش پیر نمی کاهد.
نزدیکی های شیراز در مجتمع ستاره ی دالین توقفی کوتاه داشتیم و برای صرف بستنی مهمان یکی از اعضای گروه شدیم. ساعت 6:10 دقیقه بعدازظهر مینی بوس به میدان معلم رسید و اعضای گروه از یکدیگر خداحافظی کردند.
اعضای گروه:
1- آقای ذبیح مند: سرپرست
2- آقای کدیور: کمک سرپرست
3- خانم دری: امدادگر
4- خانم باقری: گزارش نویس