انسان از روزگاري بسيار كهن به كوهستان پناه آورد و در كوهستان و غارهاي آن جاي گرفت تا از يخبندان و جانوران وحشي در امان بماند. شكاف و غارهاي كوه، سرپناهي بودند براي انساني كه هنوز به مرحلهي چادرنشيني و خانه سازي نرسيده بود. اولين سكونت گاههاي انسان، غارها بودند و انسان از همان روز به غار و كوهستان با ديدهي احترام نگريست. اين احترام و قدرشناسي به تدريج تبديل به تقدس شد تا جاييكه برخي كوهها نامي مقدس و برخي ديگر جايگاهي مقدس پيدا كردند.
انسان براي ناميدن برخي كوهها از واژههاي مقدس استفاده كرد. در هيمالايا چند كوه مشهور داراي نامهاي مقدس هستند:
معناي “آناپورنا” نخستين8000متري صعود شده توسط انسان، “الههي پربركت” است.
“گوساينتان” سيزدهمين 8000متري به معناي “خانهيمقدس است”.
پرفرازترين كوه جهان، “شومولونگما”(اورست)يعني “الههي مادر برفها”.
در بين 8000متري ها الههي ديگري نيز وجود دارد ؛”الههي فيروزهاي” يا همان كوه “چواويو”.
در قارهي آسيا و در نزديكي اولانباتور، پايتخت مغولستان كوهي وجود دارد كه مغول ها آن را “بوگدوال” نام گذاردهاند:”كوه خدا”.
كوهها در اديان و باورهاي گوناگون نقش مهمي داشتهاند. پيامبر اسلام در بالاي كوه حرا و در غار حرا جبرائيل را ديد و پبام الهي را شنيد. موسي ده فرمان خداوند را در كوه سينا دريافت كرد. اهورامزدا در بالاي كوه با زرتشت گفتگو كرد. زئوس خداي خدايان يوناني و فرمانرواي آسمانها برفراز كوه از مادر زاده شد. كشتي نوح بر فراز كوه آرارات جاي گرفت.
برخي از كوهها نام خود را از كساني مقدس وام گرفتهاند تا نزد انسان يادآورندهي نام آن مقدسان باشند.
كوه “كروگ پاتريك” در ايرلند جايي است كه پاتريك قديس در آن جا عبادت ميكرد.
تخت سليمان در ايران جايگاه حضرت سليمان شمرده مي شد.
در سري لانكا,كوه آدم جايگاه فرود حضرت آدم از بهشت است.
در غرب آمريكاي جنوبي كوههاي “سنگر دو كريستو” به معناي خون مسيح و در شرق آمريكاي جنوبي كوه هاي “لارنيبن” برگرفته از نام قديسي به نام لارنس است.
از ديرباز كوهستان در اسطورههاي اقوام گوناگون داراي ارزشي والا بوده است. اقوام آزتك براي خدايان خود بر بالاي كوه قرباني مي دادند و نام دو كوه “ايكستاسيمان” و “سبتاپتل” در مكزيك برگرفته از كهن ترين اسطوره هاي آزتكي است. نام كوه اول به معناي “زن خوابيده” و نام كوه دوم “كوه ستاره” است.
دربارهي كوه المپ و ارزش آن نزد يونانيان، ف.ژيران در كتاب فرهنگ اساطير يونان مينويسد:« كوه المپ برفراز فلاتي غولآسا؛ پايگاهي فراز ميآورد كه بيش از9000پا بلندا دارد…چكادهايش همانند آمفي تئاتر به گونهاي مدور است و رديف فوقاني صخره كه از تخته سنگهاي گرد و غول آسا تشكيل شده و تودههاي ابر آن را فرا ميپوشد؛ همچون منزلگاههاي غولآسايي به نظر ميرسند كه براي آراميدن موجودات فراطبيعي برساخته شدهاند. دريانوردي كه به خليج سالونيكا ميراند؛ وقتي برفراز خط آبي آسمان,به بخشي از كوه مرتفع المپ مينگريست حيرت ميكرد و سرشار از ترس مذهبي ميشد. همهي جلوههاي آن براي نماياندن شكوه هيبت انگيز ايزدان؛ گويي به رقابت ميپرداختند. نگرنده در نگاه نخست؛ ترديدي نداشت كه المپ بلندترين كوه جهان بود…دريانورد تماشاگر المپ بر پاروهاي خويش لميده؛ اشعار هومر؛ شاعر باستاني را زمزمه ميكرد كه در توصيف آن آورده است: نه هرگز بادها آن را خواهند روبيد و نه برف بر چكادش بوسه خواهد زد؛ هوايي دلكش گرداگردش را فراگيرد؛ زلالي سپيد دربرگيردش و ايزدان چندان شادماني چشند كه تا جاودان بپايد.
ايزدان گرد ميزهاي زرين مينشستند و از شهد و مائدهي آسماني تناول ميكردند و از بوي گوشت قرباني كه آدميان به افتخار آنان در محرابها ميسوزاندند سرمست ميشدند. حتا هنگامي كه زئوس آنان را در منزل گاه خويش واقع در راس چكاد المپ به گردهمايي و رايزني فراميخواند هبه ايزد زيبارو نيز شهد بر آنان ميپراكند و جامهاي زرين را دست به دست ميگرداند.»
انسان از روزگاري بسيار كهن به كوهستان پناه آورد و در كوهستان و غارهاي آن جاي گرفت تا از يخبندان و جانوران وحشي در امان بماند. شكاف و غارهاي كوه، سرپناهي بودند براي انساني كه هنوز به مرحلهي چادرنشيني و خانه سازي نرسيده بود. اولين سكونت گاههاي انسان، غارها بودند و انسان از همان روز به غار و كوهستان با ديدهي احترام نگريست. اين احترام و قدرشناسي به تدريج تبديل به تقدس شد تا جاييكه برخي كوهها نامي مقدس و برخي ديگر جايگاهي مقدس پيدا كردند.
انسان براي ناميدن برخي كوهها از واژههاي مقدس استفاده كرد. در هيمالايا چند كوه مشهور داراي نامهاي مقدس هستند:
معناي “آناپورنا” نخستين8000متري صعود شده توسط انسان، “الههي پربركت” است.
“گوساينتان” سيزدهمين 8000متري به معناي “خانهيمقدس است”.
پرفرازترين كوه جهان، “شومولونگما”(اورست)يعني “الههي مادر برفها”.
در بين 8000متري ها الههي ديگري نيز وجود دارد ؛”الههي فيروزهاي” يا همان كوه “چواويو”.
در قارهي آسيا و در نزديكي اولانباتور، پايتخت مغولستان كوهي وجود دارد كه مغول ها آن را “بوگدوال” نام گذاردهاند:”كوه خدا”.
كوهها در اديان و باورهاي گوناگون نقش مهمي داشتهاند. پيامبر اسلام در بالاي كوه حرا و در غار حرا جبرائيل را ديد و پبام الهي را شنيد. موسي ده فرمان خداوند را در كوه سينا دريافت كرد. اهورامزدا در بالاي كوه با زرتشت گفتگو كرد. زئوس خداي خدايان يوناني و فرمانرواي آسمانها برفراز كوه از مادر زاده شد. كشتي نوح بر فراز كوه آرارات جاي گرفت.
برخي از كوهها نام خود را از كساني مقدس وام گرفتهاند تا نزد انسان يادآورندهي نام آن مقدسان باشند.
كوه “كروگ پاتريك” در ايرلند جايي است كه پاتريك قديس در آن جا عبادت ميكرد.
تخت سليمان در ايران جايگاه حضرت سليمان شمرده مي شد.
در سري لانكا,كوه آدم جايگاه فرود حضرت آدم از بهشت است.
در غرب آمريكاي جنوبي كوههاي “سنگر دو كريستو” به معناي خون مسيح و در شرق آمريكاي جنوبي كوه هاي “لارنيبن” برگرفته از نام قديسي به نام لارنس است.
از ديرباز كوهستان در اسطورههاي اقوام گوناگون داراي ارزشي والا بوده است. اقوام آزتك براي خدايان خود بر بالاي كوه قرباني مي دادند و نام دو كوه “ايكستاسيمان” و “سبتاپتل” در مكزيك برگرفته از كهن ترين اسطوره هاي آزتكي است. نام كوه اول به معناي “زن خوابيده” و نام كوه دوم “كوه ستاره” است.
دربارهي كوه المپ و ارزش آن نزد يونانيان، ف.ژيران در كتاب فرهنگ اساطير يونان مينويسد:« كوه المپ برفراز فلاتي غولآسا؛ پايگاهي فراز ميآورد كه بيش از9000پا بلندا دارد…چكادهايش همانند آمفي تئاتر به گونهاي مدور است و رديف فوقاني صخره كه از تخته سنگهاي گرد و غول آسا تشكيل شده و تودههاي ابر آن را فرا ميپوشد؛ همچون منزلگاههاي غولآسايي به نظر ميرسند كه براي آراميدن موجودات فراطبيعي برساخته شدهاند. دريانوردي كه به خليج سالونيكا ميراند؛ وقتي برفراز خط آبي آسمان,به بخشي از كوه مرتفع المپ مينگريست حيرت ميكرد و سرشار از ترس مذهبي ميشد. همهي جلوههاي آن براي نماياندن شكوه هيبت انگيز ايزدان؛ گويي به رقابت ميپرداختند. نگرنده در نگاه نخست؛ ترديدي نداشت كه المپ بلندترين كوه جهان بود…دريانورد تماشاگر المپ بر پاروهاي خويش لميده؛ اشعار هومر؛ شاعر باستاني را زمزمه ميكرد كه در توصيف آن آورده است: نه هرگز بادها آن را خواهند روبيد و نه برف بر چكادش بوسه خواهد زد؛ هوايي دلكش گرداگردش را فراگيرد؛ زلالي سپيد دربرگيردش و ايزدان چندان شادماني چشند كه تا جاودان بپايد.
ايزدان گرد ميزهاي زرين مينشستند و از شهد و مائدهي آسماني تناول ميكردند و از بوي گوشت قرباني كه آدميان به افتخار آنان در محرابها ميسوزاندند سرمست ميشدند. حتا هنگامي كه زئوس آنان را در منزل گاه خويش واقع در راس چكاد المپ به گردهمايي و رايزني فراميخواند هبه ايزد زيبارو نيز شهد بر آنان ميپراكند و جامهاي زرين را دست به دست ميگرداند.»
انسان از روزگاري بسيار كهن به كوهستان پناه آورد و در كوهستان و غارهاي آن جاي گرفت تا از يخبندان و جانوران وحشي در امان بماند. شكاف و غارهاي كوه، سرپناهي بودند براي انساني كه هنوز به مرحلهي چادرنشيني و خانه سازي نرسيده بود. اولين سكونت گاههاي انسان، غارها بودند و انسان از همان روز به غار و كوهستان با ديدهي احترام نگريست. اين احترام و قدرشناسي به تدريج تبديل به تقدس شد تا جاييكه برخي كوهها نامي مقدس و برخي ديگر جايگاهي مقدس پيدا كردند.
انسان براي ناميدن برخي كوهها از واژههاي مقدس استفاده كرد. در هيمالايا چند كوه مشهور داراي نامهاي مقدس هستند:
معناي “آناپورنا” نخستين8000متري صعود شده توسط انسان، “الههي پربركت” است.
“گوساينتان” سيزدهمين 8000متري به معناي “خانهيمقدس است”.
پرفرازترين كوه جهان، “شومولونگما”(اورست)يعني “الههي مادر برفها”.
در بين 8000متري ها الههي ديگري نيز وجود دارد ؛”الههي فيروزهاي” يا همان كوه “چواويو”.
در قارهي آسيا و در نزديكي اولانباتور، پايتخت مغولستان كوهي وجود دارد كه مغول ها آن را “بوگدوال” نام گذاردهاند:”كوه خدا”.
كوهها در اديان و باورهاي گوناگون نقش مهمي داشتهاند. پيامبر اسلام در بالاي كوه حرا و در غار حرا جبرائيل را ديد و پبام الهي را شنيد. موسي ده فرمان خداوند را در كوه سينا دريافت كرد. اهورامزدا در بالاي كوه با زرتشت گفتگو كرد. زئوس خداي خدايان يوناني و فرمانرواي آسمانها برفراز كوه از مادر زاده شد. كشتي نوح بر فراز كوه آرارات جاي گرفت.
برخي از كوهها نام خود را از كساني مقدس وام گرفتهاند تا نزد انسان يادآورندهي نام آن مقدسان باشند.
كوه “كروگ پاتريك” در ايرلند جايي است كه پاتريك قديس در آن جا عبادت ميكرد.
تخت سليمان در ايران جايگاه حضرت سليمان شمرده مي شد.
در سري لانكا,كوه آدم جايگاه فرود حضرت آدم از بهشت است.
در غرب آمريكاي جنوبي كوههاي “سنگر دو كريستو” به معناي خون مسيح و در شرق آمريكاي جنوبي كوه هاي “لارنيبن” برگرفته از نام قديسي به نام لارنس است.
از ديرباز كوهستان در اسطورههاي اقوام گوناگون داراي ارزشي والا بوده است. اقوام آزتك براي خدايان خود بر بالاي كوه قرباني مي دادند و نام دو كوه “ايكستاسيمان” و “سبتاپتل” در مكزيك برگرفته از كهن ترين اسطوره هاي آزتكي است. نام كوه اول به معناي “زن خوابيده” و نام كوه دوم “كوه ستاره” است.
انسان از روزگاري بسيار كهن به كوهستان پناه آورد و در كوهستان و غارهاي آن جاي گرفت تا از يخبندان و جانوران وحشي در امان بماند. شكاف و غارهاي كوه، سرپناهي بودند براي انساني كه هنوز به مرحلهي چادرنشيني و خانه سازي نرسيده بود. اولين سكونت گاههاي انسان، غارها بودند و انسان از همان روز به غار و كوهستان با ديدهي احترام نگريست. اين احترام و قدرشناسي به تدريج تبديل به تقدس شد تا جاييكه برخي كوهها نامي مقدس و برخي ديگر جايگاهي مقدس پيدا كردند.
انسان براي ناميدن برخي كوهها از واژههاي مقدس استفاده كرد. در هيمالايا چند كوه مشهور داراي نامهاي مقدس هستند:
معناي “آناپورنا” نخستين8000متري صعود شده توسط انسان، “الههي پربركت” است.
“گوساينتان” سيزدهمين 8000متري به معناي “خانهيمقدس است”.
پرفرازترين كوه جهان، “شومولونگما”(اورست)يعني “الههي مادر برفها”.
در بين 8000متري ها الههي ديگري نيز وجود دارد ؛”الههي فيروزهاي” يا همان كوه “چواويو”.
در قارهي آسيا و در نزديكي اولانباتور، پايتخت مغولستان كوهي وجود دارد كه مغول ها آن را “بوگدوال” نام گذاردهاند:”كوه خدا”.
كوهها در اديان و باورهاي گوناگون نقش مهمي داشتهاند. پيامبر اسلام در بالاي كوه حرا و در غار حرا جبرائيل را ديد و پبام الهي را شنيد. موسي ده فرمان خداوند را در كوه سينا دريافت كرد. اهورامزدا در بالاي كوه با زرتشت گفتگو كرد. زئوس خداي خدايان يوناني و فرمانرواي آسمانها برفراز كوه از مادر زاده شد. كشتي نوح بر فراز كوه آرارات جاي گرفت.
برخي از كوهها نام خود را از كساني مقدس وام گرفتهاند تا نزد انسان يادآورندهي نام آن مقدسان باشند.
كوه “كروگ پاتريك” در ايرلند جايي است كه پاتريك قديس در آن جا عبادت ميكرد.
تخت سليمان در ايران جايگاه حضرت سليمان شمرده مي شد.
در سري لانكا,كوه آدم جايگاه فرود حضرت آدم از بهشت است.
در غرب آمريكاي جنوبي كوههاي “سنگر دو كريستو” به معناي خون مسيح و در شرق آمريكاي جنوبي كوه هاي “لارنيبن” برگرفته از نام قديسي به نام لارنس است.
از ديرباز كوهستان در اسطورههاي اقوام گوناگون داراي ارزشي والا بوده است. اقوام آزتك براي خدايان خود بر بالاي كوه قرباني مي دادند و نام دو كوه “ايكستاسيمان” و “سبتاپتل” در مكزيك برگرفته از كهن ترين اسطوره هاي آزتكي است. نام كوه اول به معناي “زن خوابيده” و نام كوه دوم “كوه ستاره” است.
به این دو جمله ی برگرفته از اوستا نگاه کنیم: «کوههای آب ریزان را میستاییم و میستاییم ستیغ کوهی را که تو بر آن روییدی.» کوه نزد ایرانیان ارزشی فراوان داشته و گاه آن را پرستیده اند.
انسان از روزگاری بسیار کهن به کوهستان پناه آورد و در کوهستان و غارهای آن جای گرفت تا از یخبندان و جانوران وحشی در امان بماند. شکاف و غارهای کوه، سرپناهی بودند برای انسانی که هنوز به مرحلهی چادرنشینی و خانه سازی نرسیده بود. اولین سکونت گاههای انسان، غارها بودند و انسان از همان روز به غار و کوهستان با دیدهی احترام نگریست. این احترام و قدرشناسی به تدریج تبدیل به تقدس شد تا جاییکه برخی کوهها نامی مقدس و برخی دیگر جایگاهی مقدس پیدا کردند.
انسان برای نامیدن برخی کوهها از واژههای مقدس استفاده کرد. در هیمالایا چند کوه مشهور دارای نامهای مقدس هستند:
ـ معنای “آناپورنا” نخستین کوه۸۰۰۰متری صعود شده توسط انسان، “الههی پربرکت” است.
ـ “گوساینتان” سیزدهمین کوه ۸۰۰۰متری به معنای “خانهیمقدس” است.
ـ پرفرازترین کوه جهان، “شومولونگما” (اورست)یعنی “الههی مادر برفها”.
در بین ۸۰۰۰متریها الههی دیگری نیز وجود دارد؛ “الههی فیروزهای” یا همان کوه “چواویو”.
در قارهی آسیا و در نزدیکی اولانباتور، پایتخت مغولستان کوهی وجود دارد که مغولها آن را “بوگدوال” نام گذاردهاند:”کوه خدا”.
کوهها در ادیان و باورهای گوناگون نقش مهمی داشتهاند. پیامبر اسلام در بالای کوه حرا و در غار حرا جبرائیل را دید و پبام الهی را شنید. موسی ده فرمان خداوند را در کوه سینا دریافت کرد. اهورامزدا در بالای کوه با زرتشت گفتگو کرد. زئوس خدای خدایان یونانی و فرمانروای آسمانها برفراز کوه از مادر زاده شد. کشتی نوح بر فراز کوه آرارات جای گرفت.
برخی از کوهها نام خود را از کسانی مقدس وام گرفتهاند تا نزد انسان یادآورندهی نام آن مقدسان باشند.
کوه “کروگ پاتریک” در ایرلند جایی است که پاتریک قدیس در آن جا عبادت میکرد.
تخت سلیمان در ایران جایگاه حضرت سلیمان شمرده میشد.
در سری لانکا، کوه آدم جایگاه فرود حضرت آدم از بهشت است.
در غرب آمریکای جنوبی کوههای “سنگر دو کریستو” به معنای خون مسیح و در شرق آمریکای جنوبی کوههای “لارنیبن” برگرفته از نام قدیسی به نام لارنس است.
از دیرباز کوهستان در اسطورههای اقوام گوناگون دارای ارزشی والا بوده است. اقوام آزتک برای خدایان خود بر بالای کوه قربانی میدادند و نام دو کوه “ایکستاسیمان” و “سبتاپتل” در مکزیک برگرفته از کهنترین اسطورههای آزتکی است. نام کوه اول به معنای “زن خوابیده” و نام کوه دوم “کوه ستاره” است.
دربارهی کوه المپ و ارزش آن نزد یونانیان، فوژیران در کتاب فرهنگ اساطیر یونان مینویسد: «کوه المپ برفراز فلاتی غولآسا؛ پایگاهی فراز میآورد که بیش از۹۰۰۰پا بلندا دارد…چکادهایش همانند آمفی تئاتر به گونهای مدور است و ردیف فوقانی صخره که از تخته سنگهای گرد و غول آسا تشکیل شده و تودههای ابر آن را فرا میپوشد؛ همچون منزلگاههای غولآسایی به نظر میرسند که برای آرامیدن موجودات فراطبیعی برساخته شدهاند. دریانوردی که به خلیج سالونیکا میراند؛ وقتی برفراز خط آبی آسمان، به بخشی از کوه مرتفع المپ مینگریست حیرت میکرد و سرشار از ترس مذهبی میشد. همهی جلوههای آن برای نمایاندن شکوه هیبتانگیز ایزدان؛ گویی به رقابت میپرداختند. نگرنده در نگاه نخست؛ تردیدی نداشت که المپ بلندترین کوه جهان بود…دریانورد تماشاگر المپ بر پاروهای خویش لمیده؛ اشعار هومر؛ شاعر باستانی را زمزمه میکرد که در توصیف آن آورده است: نه هرگز بادها آن را خواهند روبید و نه برف بر چکادش بوسه خواهد زد؛ هوایی دلکش گرداگردش را فراگیرد؛ زلالی سپید دربرگیردش و ایزدان چندان شادمانی چشند که تا جاودان بپاید.
ایزدان گرد میزهای زرین مینشستند و از شهد و مائدهی آسمانی تناول میکردند و از بوی گوشت قربانی که آدمیان به افتخار آنان در محرابها میسوزاندند سرمست میشدند. حتا هنگامی که زئوس آنان را در منزل گاه خویش واقع در راس چکاد المپ به گردهمایی و رایزنی فرامیخواند هبه ایزد زیبارو نیز شهد بر آنان میپراکند و جامهای زرین را دست به دست میگرداند.»
و باز دربارهی کوه المپ پی یر گریمال در فرهنگ اساطیر یونان و روم مینویسد: «از همان ایامی که منظومههای هومری تنظیم میشد این کوه را مقر خدایان؛ به خصوص مکان زئوس میدانستند و از این کوه به جای مقر آسمانی خدایان به کار میرفت.»
اما در ایران ارتباط کوه و انسان ارزشی فراتر دارد. اگر کوه در جای دیگر مقدس شمرده میشود؛ در ایران حتا گاهی مورد ستایش قرار میگیرد. به این دو جملهی برگرفته از اوستا نگاه کنیم: «کوههای آب ریزان را میستاییم و میستاییم ستیغ کوهی را که تو بر آن روییدی.»
دربارهی مقدس بودن کوههای ایرانی احمد نوری در نشریهی وهومن چنین مینویسد: «فر (نیروی پیشرفت، بالندگی، شکوه) نامداران ایران ستایش شده است. پیوند فر ایرانیان که فر ایزدی و فر کیانی است با کوه و کوهستان بدان سبب است که ایرانیان فر خود را مانند کوه پابرجا و جاوید میدانستند و بر این باور بودند که هیچ نیرویی نمیتواند فر ایرانیان را نابود سازد. همچنین کوهها را دارای فر ایزدی میدانستند و چون کوهها همواره در ایران دارای تقدس و ارزش بودند، فر خود را برگرفته از فر ایزدی کوهها میدانستند.
ایرانیان باستان کوه را جایگاه ایزد مهر (میترا) میدانستند و باور داشتند که مهر در کوهستان به دنیا میآید (طلوع) بالنده میشود (نیمروز) و در پایان میمیرد (غروب). بر همین باور مهرپرستان در کوه و غار پرستش گاه را بنیان گذاردند تا به مهر نزدیک تر باشند.
در یشتها چنین دربارهی مهر گفته شده است: مهر نخستین خدای مینویی است که پیشاپیش خورشید نامیرای تیز اسب از این سر به آن یر هرا میرسد. نخستین خدایی است که قلههای زیبای زرگون را فرا میگیرد و از آن جا این نیرومندترین خدایان بر سراسر زمینی که ایرانیان در آن جای دارند؛ نظارت دارد.
و در همان یشتها جابگاه مهر نیز چنین شرح داده شده است: خانهی هزارستونی او در بالاترین قلهی کوه هرئیتی (البرز) است. این خانه از درون خود به خود روشن است و از بیرون، از ستارگان نور میگیرد.
باورهای ایرانیان دربارهی کوه که جنبهی مذهبی ندارد به همان پیشینهی باورهای مذهبی است. اسطورههای ایرانی که به کوه ارتباط دارند کم و کم ارزش نیستند. برخی از آنها عبارتنداز:
▪ سومین پادشاه دوره کیانی در ایران؛ کیخسرو پسر سیاوش؛ زنده از جهان رفته و بار دیگر برای ساختن دوبارهی جهان همراه با سوشیانت (رهاننده) برمیگردد. او برای رسیدن به جاودانگی بر چکاد کوهی میشود و در کوه از دیده ناپدید میشود.
▪ منوچهر هفتمین پادشاه دورهی پیشدادی در کوه مانوش زاده میشود و پرورش مییابد.
▪ سئنا؛ یکی از نامدارترین دانشمندان و عارفان ایران باستان که بعد سیمرغ نام گرفت و بعدتر نام او در داستانها و منظومههای ایرانی بر پرندهای گذاشته شد در کوه “هربرزه” جایگاه دارد و شاگردانش بر بالای آن کوه در پیشگاه استاد خود به کسب دانش و ادب مشغول میشوند. یکی از این شاگردان زال پدر رستم است در این باره فردوسی چنین میگوید:
یکی کوه بود نامش البرز کوه
به خورشید نزدیک و دور از گروه
بدانجا سیمرغ را لانه بود
که آن خانه از خلق بیگانه بود
▪ کوه دماوند مکان به بندکشیدن دهاکه (ضحاک) و به زنجیربستن او توسط فریدون است. پایان کار ضحاک در شاهنامهی فردوسی چنین آمده است:
بیاورد ضحاک را چون نوند
به کوه دماوند کردش به بند
به کوه اندرون تنگ جایش گزید
نگه کرد غاری بنش ناپدید
▪ یکی از تابناک ترین اسطورههای ایرانی در دماوند کوه رخ میدهد. پرتاب تیر توسط آرش برای تعیین مرز ایران و توران. احسان یارشاطر در داستانهای ایران باستان مینویسد:
فرشتهی زمین؛ اسفندارمذ؛ پدیدار شد و فرمان داد تا تیر و کمان آوردند و آرش را حاضر کردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ ترین کمانداران بود و به نیروی بیمانندش، تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. فرشتهی زمین به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. پس برهنه شد و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت: “ببینید که من تندرستم و نقصی در تن ندارم. اما میدانم که چون تیر را از کمان رها کنم، همهی نیرویم با تیر از تن بیرون خواهد رفت و جانم فدای ایران خواهد شد.”
آنگاه آرش تیر و کمان برداشت و بر قلهی کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد، تیر را از شست رها کرد و خود بیجان بر زمین افتاد. هورمزد، خدای بزرگ، فرشتهی باد را فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیم روز در آسمان میرفت و از کوه و دره و دشت میگذشت. نیم روز در کنار رود جیحون بر ریشهی درخت گردویی که بزرگ تر از آن در عالم نبود، نشست. آن جا را مرز ایران و توران قرار دادند و هر سال به یاد آن روز جشن گرفتند