• اهلی شیرازی
از شعرا و فضلای گوشه گير شيراز بود. وی قصيده مصنوع سلمان ساوجی را تتبع نمود و چند صفت زياد کرده است و امير عليشير خود اعتراف کرده که اهلی از او بهتر گفته است. وفات او در سال 942 اتفاق افتاد و در جوار تربت حافظ به خاک سپرده شد که هنوز سنگ قبرش معلوم است. اشعار زير نمونه ای از آثار اوست:
يا تو که پاکدامنی مرگ من از خدا طلب يا من نا صبور را سوی خود از وفا طلب
خوشحال به مرگ همه عالم نتوان بود از مرگ رقيبان تو خرم نتوان بود
خوش می رود اما ره مقصود نه اين است زاهد به ره کعبه رود کاين ره دين است
سنگی بزن، تلخی بگو، تيغی بکش، کاری بکن اکنون که تنها ديدمت لطف آر و آزاری بکن
روی که ببينم که به از روی تو باشد؟ سوی که روم من که دلم سوی تو باشد
همه چون سبزه ازمهر تو بردارند سر از گل چو آب زندگی گر بگذری برخاک مشتاقان
• وصال شیرازی
محمدشفیع شیرازی(۱۱۹۷-۱۲۶۲ ه.ق/ ۱۷۸۳-۱۸۴۶ م) فرزند محمد اسماعیل، ملقب به میرزا کوچک متخلص به وصال و کنیهاش ابومحمد و ابواحمد، از شعرا، ادیبان و خوشنویسان معروف شیرازی در سده سیزدهم هجری بود. او گاهی آثار خوشنویسی خود را با امضاء “میرزا کوچک” و گاهی با نام “وصال شیرازی” رقم میزد.
تبار
او فرزند محمد اسمعیل شیرازی بود. جد سوم او در زمان سلاطین صفویه عامل گرمسیرات فارس بود و جدش میرزا شفیع در دستگاه نادرشاه سمت دبیری داشت. پس از سپری شدن دوران قدرت زندیه میرزا شفیع چندی با پریشانی زندگانی کرد ودر تنگدستی درگذشت. او چهار فرزند داشت یکی میرزا قاسم که از مشایخ سلسله ذهبیه بود و دیگری میزا اسمعیل که پدر میرزا کوچک بود.
میرزا محمد اسمعیل در خوشنویسی و رقوم و سیاق همتا نداشت. وی در ابتدای جوانی از کار دولتی کنارهگیری کرد و به آذربایجان رفت و سپس به شیراز بازگشت و با دختر میرزا عبدالرحیم شاعر شیروانی ازدواج کرد. از این ازدواج، وصال شیرازی در سال ۱۱۹۷ه.ق به دنیا آمد.
زندگی
دیری نپایید که وصال یتیم شد و پدر مادرش سرپرستی او را برعهده گرفت. پدر مادر نیز پس از دو سال درگذشت و تربیت میرزا کوچک را خالوی او میرزا عبداله تکفل نمود . میرزا عبداله خطی متوسط داشت و از راه نوشتن قرآن امرار معاش میکرد. وصال چون به سن تمیز رسید به درویشی و فقر مایل گردید و در طلب مردی کامل بود تا دست ارادت به دامان میرزا ابوالقاسم سکوت زد.
با وجود آنکه سلاطین و فرمانروایان راغب بودند وصال را در کنف حمایت خود درآورند اما وصال کمتر گرد این گونه مجالستها میگشت و از راه کتابت قرآن مجید نیاز مادی خود را برطرف میکرد. وی به فرزندان خود میگفت: شعر نیکو صنعت است ولی شاعری حرفه زشتی است زیرا آن دریایی از دانش و فنی از حکمت است و این نوعی گدایی.
وصال دو روز ایام هفته را صرف تدریس به عموم میکرد. در سن شصت و چهار سالگی چشمش به آب مروارید مبتلا شد و یکسال نابینا بود. پس از آن طبیبی از کرمانشاه چشمش را میل زد و چشمش معالجه شد. وصال چنان به مطالعه عشق داشت که بعد از معالجه چشم فوراً مطالعه را از سر گرفت و همین امر باعث شد مجدداً نابینا گردد. در رجب ۱۲۶۲ ه.ق به رحمت ایزدی پیوست و در بقعه شاهچراغ در شیراز، در جوار مدفن مرشد خود میرزای سکوت مدفون شد.
شاعری
وصال از بزرگترین شاعران و ادیبان سدهٔ سیزدهم هجری است. دیوان اشعار او نزدیک به سی هزار بیت دارد. وصال در مرثیه سرایی از تمامی شعرا گوی سبقت را ربود. از سرودههای وی دیوان شعر و مثنوی “بزم وصال” است و اتمام مثنوی “فرهاد و شیرین” وحشی بافقی است که ناتمام مانده بود. او همچنین “اطواق الذهب” اثر زمخشری را به فارسی ترجمه کرده است.
• قاآنی شیرازی
میرزا حبیب متخلص به قاآنی فرزند محمدعلی گلشن از شاعران بزرگ دربار فتحعلیشاه و محمدشاه و اوایل سلطنت ناصرالدینشاه بود. او به حکمت نیز علاقه سرشاری داشت.
قاآنی اصالتا از ایل زنگنه کرمانشاه است ولی در شیراز متولد شد و چون از هفت سالگی یتیم گردید تحصیلات مقدماتی را در همان شیراز فرا گرفت و در اوان جوانی عازم مشهد شد تا در آنجا به ادامه تحصیل بپردازد و ضمناً میدان تازهای برای کسب معاش پیدا کند. پدر قاانی گلشن کرمانشاهی است و برادر زادهٔ قاانی هم آیتالله میرزا محمد تقی شیرازی مشهور به میرزای دوم شیرازی است. پسر قاانی هم شاعری بوده به نام سامانی که در ۱۲۸۵ ق وفات میکند.
قاآنی در ادبیات عرب و فارسی مهارت کافی یافت و به حکمت نیز علاقه سرشاری داشت و میتوان گفت شهرت شاعری او لطمه به شهرت او به عنوان یک حکیم دانشمند زدهاست در حکمت او را همپایه ملاصدرا و حاج ملاهادی سبزواری و در شرعیات مرتضی انصاری شمردهاند. از این رو فتحعلیشاه او را «مجتهدالشعراء» لقب داد و محمدشاه نیز قاآنی را «حسانالعجم» میخواند زیرا در شعر مخصوصاً قیصدهسرایی چنان برکلام تسلط داشت که مایه اعجاب هر خواننده آثار اوست.
بنفشه رسته از زمین بطرف جویبارها و یا گسسته حورعین ز زلف خویش تارها
ز سنگ اگر ندیدهای چه سان جهد شرارها به برگهای لاله بین میان لالهزارها
که چون شراره میجهد ز سنگ کوهسارها
قاآنی شاید اولین شاعر ایرانی است که به زبان فرانسه تسلط داشت. همچنین در ریاضیات کلام و منطق نیز استادی مسلم به شمار میرفت ولی افسوس که برای مضامین اشعارش از آن همه علم و اطلاعات وسیع استفاده کافی ننمود و شعر را وسیلهای برای ارتزاق و تفنن میدانست نه هنر.
هنر از لحاظ لفاظی و به کار بردن صنایع شعری و ابتکار در قوافی بینظیر است. قاآنی علاوه بر دیوان اشعارش که در حدود هفده هزار بیت است کتابی بنام پریشان به سبک گلستان در نثر نگاشته که مضامین آنهم مملو از داستانهای متهجن و توام با الفاظ رکیک است. وفات قاآنی در سال ۱۲۷۰ اتفاق افتاد و در تهران مدفون شد.
• شوریده شیرازی
شوریده شیرازی، حاج محمد تقی، ملقب به فصیحالملک، متخلص به شوریده، پدرش عباس پیشهور از اعقاب اهلی شیرازی، شاعر معروف عهد صفویه و صاحب مثنوی سحر حلال، است. زادروز او به تاریخ (۱۲۷۶ هجری قمری) در شیراز بود. او در روز پنچشنبه (۲۱ مهر ۱۳۰۵ خورشیدی) برابر با ششم ربیعالثانی (۱۳۴۵ هجری قمری) در زادگاه خود درگذشت و در جوار آرامگاه سعدی به خاک سپرده شد.
زندگی
شوریده در هفتسالگی به علت ابتلای به بیماری آبله از هردو چشم نابینا و چهرهاش آبلهگون شد. او از نابینا بودن و آبلهرویی خود به حسرت یاد میکرد:
با علت بیدیدگی از عیش مزن لاف این حسرت دیدار که داری تو، که دارد
و در توصیف چهره خود چنین سروده است:
وه از این گونهام، ماشاالله دیدهام نیست که در آینه خود را نگرم
خلق خندند چو من وصف رخ خویش کنم خود بگوشم شنوم، آخر کورم، نه کرم
گو بخندید که گر زشتم در چشم شما در بر مادر خود، خوب چو قرص قمرم
گاه سوزد همی اسپند و دعایم گوید که هماره به عزیزی زی، زیبا پسرم
وی در نهسالگی پدر ش را از دست داد و در تحت سرپرستی داییاش قرار گرفت. شوریده به زودی در کسب فضایل پیشرفت شایان نمود و به سبب مکاتبه و مشاعره با شاعران نامدار معاصر مانند: صبوری خراسانی، ملکالشعرای بهار، ایرج میرزا، و وحید دستگردی، مشهور شد.
سفرهای شوریده
در سال (۱۲۸۸ هجری قمری) به زیارت مکه مشرف شد و در سال (۱۳۰۹ هجری قمری) به بوشهر و بندر عباس سفر نمود. شوریده در سال (۱۳۱۱ هجری قمری) به اتفاق حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی به تهران رفت و به همراهی میرزاعلیاصغر صدراعظم به دربار ناصرالدینشاه راه یافت و از جانب او به فصیحالملک ملقب شد. ناصرالدینشاه به خاطر سرودن قصیده مدحیه، قریه بورنجان واقع در بلوک کوهمره فارس را به او بخشید.
اشعار شوریده
شوریده یکی از شاعران نامی قرن معاصر است. در سرودن انواع شعر بویژه قصیده و قطعه، استاد است.اشعارش سرشار از مضامین بکر و معانی نو و ترکیبات تازه است. شوریده در بکار بردن اصطلاحات عامیانه مهارت داشته و میتوان وی را با رودکی و ابوالعلا معری مقایسه نمود، چنانکه خود نیز به آن اشاره دارد:
من نه شوریده شیدام، که اندر این عصر بوالعلای دگر و ابن عباد دگرم
• بیدل شیرازی
سید میرزا محمدرحیم بیدل شیرازی (نیز: حاجی میرزا رحیم)، شاعر و طبیب دوران قاجار بود. وی در طبابت با نام حکیم باشی شناخته میشد. در شعرهایش با نام بیدل تخلص میکرد. وی همچنین دارای لقب فخرالدوله بود.
او طبیب و ندیم خاص فتحعلی شاه و محمدشاه قاجار، فخرجهان (فخرالدوله) -دختر فتحعلی شاه-، شجاعالسلطنه، و میرزا فریدون فرمانفرما بود.
حاجی میرزا رحیم، حکمت و طب را نزد میرزا حسنعلی طبیب آموخت. اجداد بیدل از اطباء دربار صفویه بودند و در زمان کریمخان زند نیز در دربار به طبابت میپرداختند. وی سپس از شیراز به تهران رفت و به معالجه بیماران پرداخت. بعدها، طبیب مخصوص فخرالدوله دختر فتحعلی شاه گردید. از این لحاظ او را حکیم باشی فخرالدوله نامیدند. در مدت غیبت میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله منشی الممالک، تحریر رسائل و فرامین دولتی را برعهده گرفت. درسال ۱۲۴۵ به شیراز بازگشت.
میرزا رحیم بیدل، خوشنویسی هم میکرد و خط را هم زیبا مینوشت. در سال ۱۲۵۸ قمری، هنگام بازگشت از حج بیمار شد و در قم درگذشت و در همانجا مدفون شد. چند بیت از اشعار بیدل:
اگر مهرش به دل داری به قدر ذرهای بیدل مترس از آتش دوزخ اگر گبری اگر ترسا
از حسن روزافزون او وز عشق جانفرسای تو بیدل توانی یافتن زآغاز کار انجام را
بیدل اگر عاشقی کو اثر ناله ات باشد اثرها بسی نالهٔ مستانه را
چه گناه کرد بیدل که به قصد کشتن او بگشادهای تو بازو و ببستهای میان را