میخواهم بروم،
به جایی ارام زیباوبه دورازهیاهوی شهر،
می دانم که گره تنهایی هرکس فقط به دست دل خودش باز می شود،
پس دلم رابرمیدارم وبه عشق دیدن کوه ،پای درطبیعت می گذارم،
باصدای طبیعت همراه می شوم وبه سوی خورشیدکه درحال بیرون
آمدن ازپشت کوه است قدم برمیدارم،
اینجاجای دیگری است،
اینجا، ابهت کوه وسنگ حیرت انگیزاست،
اینجاکه من هستم ،همه چیزپاک وزیباست،
اینجاکه من هستم ،هواتمیزاست وفضادلنشین،
اینجاکه من هستم ،ابرهابرایم سخن می گویند،
اینجاکه من هستم، بادهابرایم شعرمی گویند ،
اینجاکه من هستم، باران هم رنگ دیگری دارد،
اینجاکه من هستم ،کفشدوزک هانیزبرایم پیامی دارند،
اینجاکه من هستم، پرازعطررازیانه وپونه است،
اینجاکه من هستم ،پرازنوازش قاصدک هاست،
اینجاکه من هستم ،حتی خواب نیزشورحال دیگری دارد،
اینجاهمه چیزطعم ومزه دیگری دارد،
اینجادیگراحساس تنهایی نمی کنم،
آری کوهستان مولد احساس راحتی ویگانگی روحی
وروانی است که درهیچ جای دیگری یافت نمی شود،
واین احساس را درکناردوستان وهمنوردان عزیز
دردامن کوه وطبیعت به دست می اورم…