برخیز که می رود زمستان
بگشای درسـرای بســتان
نارنج و بنـفشه برطـبق نـه
منـقل بـگذار درشـبسـتـان
برخیز که باد صبح نوروز
درباغچه میکند گل افشـان
خاموشی بلـبلان مشتـا ق
درموسم گل ندارد امکان
آواز دهــل نهـا ن نمانـد
درزیر گلیم وعشق پنهان
بوی گل و بامداد نوروز
وآوازخوش هزار دستان
سعدی چوبه میوه میرسد دست
سهل است جفای بوستانیان