روز بزرگداشت سعدی ( سلوک فکری سعدی شاعر عشق و اخلاق ) نخستین روز اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی نام‌گذاری شده است و شایسته است بار دیگر اندیشه‌های او مورد بررسی قرار گیرد. چنان‌که خودش می‌گوید: «ای مسلمانان به فریادم رسید، کآن فلانی بی‌وفایی می‌کند».

غزلیات سعدی لبریز از اندیشه و تأملات انسان‌شناسانه است. در آثار او اندیشه‌های گوناگون ذهن بشری که محدود به تاریخ و دوره‌ای خاص نیست و بلکه دغدغه انسان در همه روزگاران بوده است، دیده می‌شود. سعدی مرد سفر است. به بسیاری از شهرها و کشورها سفر کرد. بر خلاف همشهری بلند آوازه خود، حافظ که از شیراز هرگز در طول زندگی خارج نشد. گویا سعدی پس از این سفرها و کسب تجربیات بسیار، اندیشه‌اش در کنار شیرین سخنی چنان به دل می‌نشیند که او را استاد سخن می‌نامند. اخلاق در آثار سعدی بسیاری سعدی را موعظه‌خوانی خارج از حوصله تصور می‌کنند. در این‌که بسیاری از سخنان سعدی چه به نظم، و چه به نثر دارای پند و اندرز است، شکی نیست. ولی سعدی خود نخستین مخاطب موعظه‌های خویش است. آنجا که می‌گوید: «همه از دست غیر ناله کنند سعدی از دست خویشتن فریاد» و عباس کیارستمی، فیلمساز جهانی کشورمان، عنوان روایت خود از سعدی را از همین بیت برداشته است. او که اشعار حافظ و سعدی را به صورت تقطیع مصراعی گزینش و منتشر کرده است، اکنون اندیشه چنین گزینش و روایتی را از «دیوان شمس» در سر می پروراند. کیارستمی در نخستین واکنش خود پس از انتشار روایتش از سعدی می‌گوید انتخاب من از آثار سعدی و حافظ بر این اساس بود که مصرع‌های ابیاتی را که سرشار از مفهوم باشند و با بیت و یا مصرع قبل و بعد هم ارتباط معنایی نداشته باشند پیدا کرده و به صورت مقطع بنوسیم تا کمی از با آهنگ ادا کردن آن نیز کاسته شود. در این گزارش ما از همین سخن کیارستمی، به‌عنوان مدخلی برای ورود به غزلیات سعدی استفاده می‌کنیم. تا بدین‌جا رسیدیم که گرچه سخنوری سعدی لبریز از پند و اندرز است، با این حال سعدی خویشتنش نخستین مخاطب این مواعظ است و نمی‌خواهد که به خواننده غزلیات نکته‌ای را به زور القا کند. «با جوانی سرخوش است این پیر بی‌تدبیر را جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را» سعدی سخن خویش را می‌گوید. تجربه سفرها، زندگی در شهرهای مختلف، مواجهه با آداب و رسوم مردمان مختلف بینشی در او پدید آورده است که آن‌را با کلام شیرینش بیان می‌دارد. اصراری ندارد که کسی سخنش را بشنود. ولی در درون بر این باور است که تجربه‌هایش به درد جامعه بشری می‌خورد و راغب است که مخاطبانش این‌ها را به‌کار گیرند. او گاهی با دوستان و انسان‌ها همراه می‌شود و دوستی انسان‌ها را موضوع سخنوری قرار می‌دهد: «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو کز محنت دیگران بی‌غمی نشاید که نامت نهند آدمی» آوازه این شعر در مدح انسانیت و کمک به هم نوع چنان است که بر سر در سازمان ملل متحد نیز این شعر را نوشته‌اند. گاهی سعدی در تنهایی خود فرو می‌رود و سخن گفتن با هر موجودی را بیهوده می‌پندارد: «بارها روی از پریشانی به دیوار آورم ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست» عشق در آثار سعدی عشق مهم‌ترین موضوع آثار سعدی است. عشق او بر خلاف عشق مولانا و عطار و سنایی، نتیجه یک سلوک عارفانه نیست. عشق او مانند حافظ، عشقی آسمانی نیست. عشق در آثار سعدی زمینی است. با این توضیح که عشق در وجود انسان پدیده‌ای ازلی و ابدی است: «هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی است ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر» او در راه این عشق بی‌پایان انسان را به صبوری دعوت می‌کند: «نگفتم روزه بسیاری نپاید؛ ریاضت بگذرد سختی سرآید» و خطاب به آنان که می‌گویند ما دلی عاشق پیشه داریم، ولی عشق را نمی‌یابیم، پاسخی توفنده و جسورانه می‌دهد: «سعدیا نامتناسب حیوانی باشد هرکه گوید که دلم هست و دلارامم نیست» و حتی در این سخن دشنام گونه نیز باز هم خطابش را «سعدیا» قرار می‌دهد. او با سخنوری و سردی و گرمی چشیدن روزگار، مثل این است که بر بی‌وفایی معشوق وقوف دارد و با این حال تقدیر ازلی انسان را در صبوری می‌داند. به معشوق می‌گوید: «امروز چه دانی تو که در آتش و آبم چون خاک شوم باد به گوشَت برساند» یا می‌گوید: «ای مسلمانان به فریادم رسید کآن فلانی بی‌وفایی می‌کند» و در همان حال بر خود نهیب می‌زند که: «سعدی شوریده بی‌قرار چرایی؟ در پی چیزی که برقرار نماند» با این حال نمی‌تواند چشم از این عشق ببندد: «هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش من بی‌کار گرفتار هوای دل خویش» او خواهان عشقی عملی است و نه عشقی که شعارگرایی از سر و رویش می‌بارد: «سعدیا هر دمت که دست دهد به سر زلف دوستان آویز دشمنان را به جای خود بگذارتا قیامت کنند و رستاخیز» سعدی در این عشق تا ابد پایدار می‌ماند: «عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد بوستانی است که هرگز نزند باد خزانش» و به همین طریق می‌توان اندیشه‌های سعدی را که با سخنوری او شهدآگین شده است تا سیاه شدن طومارها ادامه دهیم و «شب به پایان رود و شرح به پایان نرود».

  • مدیر سایت
  • ۲۸ فروردین ۱۳۹۰
  • 377 بازدید

اشتراک گذاری :  |   |   |   |   |   | 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.